8.30.2010




   تهیه و تنظیم داوید فاخری




کاریکلماتور نوعی از شوخ طبعی است که دکتر سیروس شمیسا در کتابانواع ادبی " از آن به عنوان یک نوع جدید ادبی یاد می کند .جملاتی کوتاه با آمیزه ای از طنز که گاهی به جمله ی قصار می ماند،شاید بتواند به ضرب المثل تبدیل شود وگاهی به فضای شعر نزدیک می شوداین راه را پرویز شاپور آغاز کرد.و این عنوان را شاملو از سر هم کردن کاریکاتور و کلمات بر آن گذاشت .یعنی کاریکاتوری که با کلمات نوشته می شود.اما از نگاه برخی اساتید این اسم زیبا و جالب نیست .هر چند که شاملو گفته چیزی را سر هم کردیم جا افتاد.












   


مرحوم  " پرویز شاپور"   فعالیت مطبوعاتی اش را
 از نشریات محلی اهواز آغاز کرد پس از انتقالش به تهران با
نشریه فکاهی توفیق وارد همکاری شد.
او در ستونفکاهیات نو" مطالبی می نوشت که نتیجه ی ادام
ه همان مطالب به چیزی که ما امروز با عنوانکاریکلماتور می
 شناسیم منتهی شد.
برای نمونه، در شماره ۶۵  ماهنامه توفیق در ستون 
فکاهیات نو با امضایکامی" شاپور می نویسد:

درست است که زمین گرد است ولی سابقه ندارد که تا به
 حال کسی با آن تیله بازی کرده باشد.

آنقدر از خودم راضی ام که برای خودم رضایتنامه نوشتم.


            در همین شماره در ستون دیگری با عنوان
 دارالمجانین فکاهیات" شاپور لطیفه های کوتاهی با
 امضای مهدخت  می نویسد که چند نمونه از آن در زیر میایند


-  چرا توی پوستت چوب پنبه گذاشتی؟
-  برای اینکه سلولهایم نتونن بزنن به چاک

-  چرا داری عقبکی می ری؟
-  آخه ساعتم جلو رفته دارم می برمش عقب


-  ساعت چنده؟
نمی دونم،ساعت ندارم.
پس از روی چی می گی یه ساعته دارم 
در می زنم کسی نمی آد در رو باز کنه؟


-  سراب کاریکاتور آب است.

-  به نگاهم خوش آمدی.

- اگر مقصد کوی یار باشد،
امکان دارد همسفر رقیب از کار در بیاید.


- سلام در ورودی گفتگو است.

- ساز شکسته را 
در دستگاه سکوت کوک می کنم.

- عمر آدم تنبل 
صرف شنیدن صدای پای این و آن می شود.







زندگینامه پرویز شاپور 






تاریخ تولد۵ خرداد ۱۳۰۲
محل تولدقم
تاریخ وفات۱۵ مرداد ۱۳۷۸
محل وفات : تهران
پرویز شاپور نویسنده ایرانی است. شهرت او به دلیل نگارش کاریکلماتور، نوشتههای کوتاه (اغلب تک خطی) است که ظرافت و دیدی شاعرانه و طنزآمیز دارند. تحصیلات شاپور در رشته اقتصاد بود و به استخدام وزارت دارایی درآمد.
در سالهای ۱۳۲۹ با فروغ فرخزاد، نوه خاله مادرش که پانزده سال از او کوچکتر بود، ازدواج کرد. آنها اهواز را برای زندگی مشترک انتخاب کردند.در ۲۹ خرداد ۱۳۳۱ پسرشان به نام کامیار متولد شد که فروغ در اشعار خود به او اشاره کرده، و شاپور نیز از «کامی» به عنوان نام مستعار وی استفاده میکردهاست. رابطه زناشویی این دو به خاطر دخالتهای نزدیکان در سال ۱۳۴۳ به جدایی کشید.
شاپور فعالیت روزنامهنگاری خود را در روزنامههای محلی خوزستان از زمانی آغاز کرد که در آنجا میزیست. از سال ۱۳۳۷ به بعد در مجله توفیق با اسم مستعار «کامی»، «کامیار» و «مهدخت» مطلب مینوشت. پس از آن در نشریه خوشه به سردبیری احمد شاملو که در دهه ۴۰ شمسی چاپ میشد، به فعالیت پرداخت.
پس از جدایی از فروغ، شاپور هرگز دوباره ازدواج نکرد و تا آخر عمر همراه با کامیار و دکتر خسرو شاپور برادرش در یک خانه قدیمی زندگی میکرد وی در ۶ تیر ۱۳۷۸ در بیمارستان عیوضزاده تهران بستری شد و سرانجام در ساعت ۶ صبح ۱۵ مرداد درگذشت. آرامگاه پرویز شاپور در قطعه هنرمندان بهشت زهرای تهران است.
کاریکلماتور کلمهای ترکیب یافته از کاریکاتور و کلمه است که شاملو این نام را برای اولین بار بر برخی از نوشتههای پرویز شاپور نهاد. تولد کاریکلماتور در ۲۱ خرداد ۱۳۴۶ در نشریه خوشه به سردبیری احمد شاملو بود.
چند تائی دیگر از کاریگلماتورهای او :

 * وقتی عکس گل محمدی در آب افتاد، ماهیها صلوات فرستادند.
 * اگر بخواهم پرنده را محبوس کنم، قفسی به بزرگی آسمان میسازم.
 * به عقیده گیوتین، سر آدم زیادی است.
 * به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد.
 * قلبم پرجمعیت ترین شهر دنیاست.
 * به نگاهم خوش آمدی.
 * قطرهٔ باران، اقیانوس کوچکی است.
 * هر درخت پیر، صندلی جوانی میتواند باشد.
 * برای اینکه پشهها کاملاً ناامید نشوند، دستم را از پشهبند بیرون میگذارم.
 * گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است.
 * روی همرفته زن و شوهر مهربانی هستند!
 * غم، کلکسیون خندهام را به سرقت برد.
 * بلبل مرتاض، روی گل خاردار مینشیند






******************************






 مصاحبه چاپ نشده * پرویز شاپور * 
و مجموعه ای از کاریکلماتورهای او:
 مرجع : مجله گل اقا


خودم را نامگذاری کردم قبل از تولدم
جای تعجب نیست که با نام پرویز شاپور متولد شدم
با چشمهای مصنوعی
و دماغی پلاستیکی
در هفت سالگی وقتی بادبادکم سقوط کرد، قلبم آتش گرفت. برای اولین باری که خودم را در آینه دیدم، متوجه دسته کوکی شدم که روی سرم قرار گرفته بود. بنابراین حیف است بیش از این، وقت شریفتان را صرف شنیدن اتوبیوگرافی یک آدم مصنوعی بکنید که با سکوت تکلم میکند و در روزهای آفتابی زیرسایه خودش میایستد و برای اینکه ماهی را در غمش شریک کند، داخل تُنگش میگرید. و باز هم بد نیست بدانید برای اینکه بهار را به سرقت نبرند، آن را به درخت قفل کردهام.







مصاحبه چاپ نشدهای با پرویز شاپور


آقای شاپور، سلام عرض میکنم خداحافظ! چرا خداحافظ، ما هنوز با شما کار داریم. من عادت دارم وقت وارد شدن خداحافظی کنم و موقع رفتن، سلام. پس خداحافظ، آقای شاپور. خداحافظ! آقای شاپور میخواستیم گفتگویی با شما داشته باشیم. فکر میکنید این گفتگو چگونه باشد بهتر است؟
به نظر من نگاتیو باشد، بهتر است. گفتگوی نگاتیو، یعنی چی؟
یعنی سکوت! ولی ما میخواستیم با شما گفتگو کنیم. اشکالی ندارد، اما من به قدری تند صحبت میکنم که زبانم از واژهها جلو میافتد و ضمناً ضبط صوتهم به گردم نمیرسد. آقای شاپور، کاریکلماتور، پدیده تازهای است در ادب امروز ما و شما مبتکر آن بودهاید. میخواستیم بدانیم شما تا چه حد به پیشرفت خود در این زمینه معتقدید؟
امیدوارم تلاش من مثل پاندول ساعت نباشد که حرکت دارد، اما پیشرفتی ندارد اما شما مرتباً درحال پیشرفت هستید. چرا به ساعتتان نگاه میکنید، هنوز خیلی وقت داریم. برای این نگاه نمیکنم، در این فکرم که اگر مثل ساعتم جلو میرفتم، حالا به همه جا رسیده بودم! چرا چایتان را صرف نمیکنید؟ دارد یخ میکند. دکمه سردستم به قدری سنگین است که نمیتوانم دستم را حرکت بدهم! خوش به حال زنبورعسل که هر وقت تشنهاش میشود روی شبنم مینشیند. آقای شاپور، این طور که معلوم است، شما خیلی دیر به میدان آمدهاید، اما شیر آمدهاید. نظر خودتان دراینباره چیست؟
نهبابا، برای هواپیمای بازنشسته پریدن از جوی آب هم مشکل است. باید زیر بالش را بگیرند تا بلند بشود. اما شما طیارهای هستید که با موتور جت حرکت میکنید همه رفتهاند کنار دریا، شما چه عجب نرفتهاید! به مأمورین نجات غریق اعتماد ندارم. علتی دارد؟
آرهنجات غریقی را میشناسم که در یک قطره باران غرق شد. پس این روزها که مرخصی اداری گرفتهاید، چه کار میکنید؟
میروم اداره! ولی خیال دارم به جای دریا سری به اقیانوس بزنم. اقیانوس! اقیانوس برای چی؟
میخواهم دنبال قطره اشک گمشدهام بگردم. این روزها چه کار میکنید؟
برای اینکه کسی در کارم دخالت نکند، مدتی است که کاری انجام نمیدهم. آقای شاپور میخواستم خواهش کنم چندتا از جدیدترین کاریکلماتورهای خودتان را که توی کتاب هم چاپ نشده با صدای خودتان بخوانید. تا آنجا که به یادم بیاید میخوانم:
دختران قالیباف برای گلهای قالی نغمهسرایی میکنند. باد نمیتواند فاصله بین گلهای قالی را کم و زیاد نماید.
فاصله بین دختران قالیباف را گلهای قالی پر میکنند. قطره باران یک دانه اشک ریخت.
قطرات باران وقتی یکدیگر را در آغوش میگیرند، احساس تنهایی میکنند. آدم سحرخیز با خورشید طلوع میکند.
گل قالی عمودی میرود و افقی جلوهگری مینماید. گربهای که سر در پی موش گذاشته بود، با دیدن سگ، از درخت بالا رفت.
برای مردن، یک عمر زندگی کردم. نمیدانم با اینکه گل قالی خار ندارد، چرا اکثر مردم با کفش روی آن پا میگذارند.
لطفاً روی گل قالی پا نگذارید. وقتی پلکم را میبندم، نگاهم ساکن چشمم میشود.
قلب، گل سرخ است که به تمام وجود انسان ریشه دوانده است. اشک شبنم روی گونه گل سرخ میدوید.
روی صندلی خالی، تنهایی نشسته بود.
از اینکه لطف کردید و به برنامه ما آمدید، یک رادیو ممنون! حرف دیگری ندارید؟
نهاول برنامه خداحافظی کردم، حالا هم سلام عرض میکنم.









 چند تا ئی دیگر از کاریکلماتورهای پرویز شاپور

آنقدر مهربان بود برای اینکه مردم در زمستان سرما نخورند, سرشان کلاه میگذاشت و در فصول دیگر کلاهشان را بر میداشت.

همیشه میگفت تو نیمه گم شده من هستی؛ وقتی ترکم کرد فهمیدم که از شوق پیدا کردن نیمه گم شدهاش, خودش را گم کرد!

برایاینکه پرنده خیالش به پرواز در نیاید، با‌‌‌لهایش را چید.

از ترس مجازات ، افکار عریانش را حجاب پوشاند.

آن قدر تند صحبت کرد ، زبانش سوخت.

برای اینکه پیر نشوی ، ساعتت را از کار بینداز.

آنقدر خیال بافتم که تمام کلافهای فکرم به لباس آرزویی در آمدند

از دودلی خسته شده بودم ، یکی از آنها را برای زاپاس کنار گذاشتم

مگسهای قرن ۲۱ ، غذایشان را از زباله های اتمی تامین می کنند

همیشه می گفت: آدم عاشق باید حرف دل را گوش کند, نه عقل را
 ولی حرف ازدواج که پیش آمد گفت:
 همیشه از روی عقل کار کن, نه دلت.

انقدر مهربان بود که * گلهای قالی * را هم اب میداد !

No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information