10.21.2014

توراه و هفطارای شنبه ۲۵ اکتبر ۱۴







تنـــــه   نـــــزن           טאנה  נאזאן     Tanehnazan





بخشهائي از این مجموعه از سایتهای مختلف 
از جمله نشریه بینا و له دور وادور در ایران کپی
 شده اند با تشکر از انان و دیگر همیاران،
 تمام مسؤلیت پخش این نوشتارها به عهده سایت
 میباشد

א׳ בְּחֶשְׁוָן תשע״ה

 1st of Cheshvan, 5775

  • Sat, October 25th 2014 
  • سوم ابان ماه ۱۳۹۳
  • در ایران اشغالی




برِشيت-فصل ششم

1.      واقع شد زمانيكه (نسل) آدم بر روي زمين شروع به زياد شدن نمود و براي آنها دختراني به دنيا آمدند.
2.      قدرتمندان ديدند كه دختران آدم نيكو هستند هر كدام را كه انتخاب ميكردند به زور ميگرفتند.
3.      خداوند گفت اين آدمي كه روح من در او دميده شده پايدار نميماند چونكه وي بشر متجاوز است[1]. 120سال دوام خواهد آورد (شايد توبه كند).
4.      در آن روزگار (كه مردم متجاوز شدند) و همچنين بعد از آن كه قدرتمندان با دختران آدم آميزش كردند و بچههايي برايشان متولد شدند (يعني در طي  ۱۲۰  سال مهلت قبل از حدوث طوفان) هميشه جباران در دنيا بودهاند كه (با اخطار هم توبه نكردند و در بدي) شهرت داشتند.
5.      خداوند ديد بدي (نسل) آدم در جهان زياد است و تمام تمايل نفساني و افكار دروني او، در تمام مدت عمر فقط در جهت بدي است.
6.      و خداوند از اينكه آدم را در روي زمين ساخته بود ناراحت شد و پيش خود متأثر گرديد.
7.      خداوندگفت اين آدمي را كه آفريدم از روي زمين محو خواهم ساخت. چه آدم چه چارپا چه خزنده چه پرندهي آسمان، از اينكه آنها را (با خاك) درست كردم ناراحت شدم[2].
8.      ولي نُوئَح (نوح) در نظر خداوند پسنديده آمد.
پاراشاي نُوئَح (نوح)
9.      اين تاريخچهي خانوادهي نُوئَح (نوح) است. نُوئَح (نوح) مردي صديق، در دورهي خودش كامل بود. نُوئَح (نوح) به خداوند تقرب جست.
10.  نُوئَح (نوح) سه پسر به دنيا آورد: شِم، حام و يِفِت.
11.  جهان در پيشگاه خداوند فاسد گشت و آن سرزمين از ظلم پر شد.
12.  خداوند جهان را ديد كه اينك فاسد شده است زيرا هر بشري بر روي زمين راه تباهي را براي خود انتخاب كرده بود.
13.  خداوند به نُوئَح (نوح) گفت پايان (عمر) هر ذيحياتي به حضورم فرارسيده است، زيرا جهان به خاطر آنها از ظلم پرشده است و اينك من آنان را از جهان نابود ميكنم.
14.  براي خود از چوبهاي كاج كشتي بساز. در كشتي اتاقكها بساز، و آن را از درون و بيرون با قيراندود كن.
15.  و اين است آنچه ميسازي: سيصد اَما[3] درازاي كشتي، پنجاه اَما پهنا و سي اَما بلنديش باشد.
16.  دريچه براي كشتي بساز و آنرا بهفاصلهي يك اَما از بالا (سقف) تمام كن و دَرِ كشتي را كنارش قرار بده و آنرا سه طبقه زيرين و دوم و سوم بساز.
17.  و اينك من براي نابود كردن هر موجود زندهي زير آسمان كه در او روح زندگي (موجود) است، طوفان آب بر زمين ميآورم تا آنچه بر روي زمين است هلاك گردد.
18.  عهدم را با تو استوار خواهم كرد و در حالي كه پسرانت و زنت و زنان پسرانت با تو هستند به كشتي خواهي آمد.
19.  و از هر حيوان، از هر موجود زندهاي، از همه، دوتا به كشتي بياور تا (آنها را) با خودت زنده نگهداري، نر و ماده باشند.
20.  از پرنده به نوعش و از چارپا به نوعش از خزنده به نوعش، براي زنده نگهداشتن، دوتا از هر كدام، به سوي تو خواهند آمد.
21.  و تو از هر خوراكي كه قابل خوردن است، براي خودت بردار و نزد خود ذخيره كن تا براي تو و براي آنها وسيلهي تغذيه باشد.
22.  پس نُوئَح (نوح) طبق آنچه كه خداوند او را فرمان داده بود، همانگونه عمل كرد.


توضیح:

[1] چون مردم، خداپرستي را ترك نموده و به اعمال منافي عفت گراييده بودند، خشم خدا را برانگيختند كه نتيجهي آن حدوث طوفان نوح شد.
[2] در مورد ساختن آدم با عنصر خاك، مفسرين ميگويند كه مادهي آدم از خاك بوده و خداوند در او روح دميده است، بنابراين خاك در ساختمان آدم سهمي داشته است.
[3] واحد طول تقریبا 50 سانتیمتر


نُوئَح (نوح)-فصل هفتم


1.      خداوند به نُوئَح (نوح) گفت: چونكه تو را در اين دوره در پيشگاهم صديق ديدم تو با تمام خانوادهات به كشتي داخل شو.
2.      از تمام چارپايان حلالگوشت از هر نوع هفت جفت، نر و مادهاش را براي خود بردار و از چارپاياني كه حلال گوشت نيستند از هر نوع دو تا نر و مادهاش.
3.      از پرندهي آسمان هم از هر نوع هفت جفت نر و ماده، تا بر روي تمام زمين نسل را نگهداري.
4.      زيرا هفت روز ديگر من چهل روز و چهل شب بر زمين باران ميبارانم و هر موجودي را كه درست كردهام از روي زمين نابود خواهم كرد.
5.      نُوئَح (نوح) موافق آنچه خداوند او را فرمان داده بود عمل نمود.
6.      و نُوئَح (نوح) ششصد سال داشت كه طوفان آب بر روي زمين پديد آمد.
7.      نُوئَح (نوح) و با او پسرانش و زنش و زنان پسرانش بخاطر (ترس از) آبهاي طوفان به كشتي آمدند.
8.      از چارپايان حلال گوشت و از چارپاياني كه حلال گوشت نيست و از پرنده و از هر جنبندهاي كه روي زمين است،
9.      همانطوريكه خداوند به نُوئَح (نوح) فرمان داده بود جفتجفت يعني نر و ماده پيش نُوئَح (نوح) به كشتي وارد شدند.
10.  بعد از آن هفت روز بود، كه آب طوفان بر روي زمين باقي ماند.
11.  در ششصدمين سال زندگي نُوئَح (نوح) در ماه دوم در هفدهم روز ماه، در همين روز تمام چشمههاي اعماق زمين شكافته شده و روزنههاي آسمان گشوده شدند.
12.  چهل روز و چهل شب باران بر زمين ميباريد.
13.  در خود همين روز نُوئَح (نوح)، شِم، حام و يِفِت پسران نُوئَح (نوح) و زن نُوئَح (نوح) و سه تا زنان پسرانش همراهشان به كشتي وارد شدند.
14.  آنها و هر حيواني به نوعش، و هرچارپايي به نوعش و هر جنبندهاي كه روي زمين حركت ميكرد به نوعش، و هر مرغي به نوعش و هر پرندهاي و هر بالداري.
15.  از هر موجود زندهاي كه روح زندگي داشت، جفتجفت (نر و ماده) پيش نُوئَح (نوح) به كشتي داخل شدند.
16.  و آنهاييكه ميآمدند همانطوريكه خداوند به او فرمان داده بود از هر موجود زندهاي نر و ماده وارد شدند و خداوند (دَرِ كشتي را) براي او بست.
17.  چهل روز بر زمين طوفان بود. آبها زياد شد و كشتي را بلند كرد تا از روي زمين بالا رفت.
18.  آبها زور آور گشته بر روي زمين زياد شد و كشتي بر سطح آبها ميرفت.
19.  آبها بر روي زمين بسيار زياد شد و تمام كوههاي بلندي كه زير همهي آسمان بود پوشيده شد.
20.  آبها 15 اَما (از قلهي كوهها) بالاتر رفته و كوهها پوشيده شد.
21.  و هر موجود زندهاي كه روي زمين حركت ميكرد از پرنده و از چارپا و هر حيوان و هر حشرهاي كه روي زمين توليد مثل ميكند و هر آدمي هلاك گرديد.
22.  و هر موجود زندهاي كه در بينياش نفس زندگي (بخش) داشت و هرآنچه بر روي خشكي بود مرد.
23.  هر موجودي كه بر روي زمين بود نابود گرديد، از آدم تا چارپا تا جنبنده و تا پرندهي آسمان از (روي) زمين ناپديد شدند. فقط نُوئَح (نوح) و آنچه با او در كشتي بود باقي ماندند.
24.  آبها صد و پنجاه روز بر روي زمين زورآور باقي ماندند.

نُوئَح (نوح)-فصل هشتم


1.      خداوند نُوئَح (نوح) و هر حيواني و هرچارپايي را كه با او در كشتي بودند مد نظر قرار داد. خداوند بادي بر زمين عبور داد و آبها فروكش كرد.
2.      چشمههاي اعماق زمين و روزنههاي آسمان مسدود گشته، باران از آسمان بازايستاد.
3.      آبها بر زمين رفت و برگشت ميكرد و در پايان صد و پنجاه روز آبها كم شد.
4.      روز هفدهم ماه هفتم كشتي روي كوههاي آرارات قرار گرفت.
5.      و آبها تا ماه دهم، رفته رفته كم ميشد. در اول ماه دهم قلههاي كوهها ديده شد.
6.      پس از چهل روز نُوئَح (نوح) پنجره كشتي را كه ساخته بود باز كرد.
7.      كلاغ را روانه كرد. كلاغ تا خشك شدن آبها از روي زمين، داخل و خارج ميشد.
8.      كبوتر را از پيش خود روانه نمود تا ببيند آيا آبها از روي زمين سبك شده است (يا نه)؟
9.      كبوتر براي پنجه پايش مقري نيافت و چون سطح تمام زمين آب بود. به سوي كشتي برگشت. (نُوئَح (نوح)) دست دراز كرد و آنرا گرفت. او را پيش خود به كشتي آورد.
10.  هفت روز ديگر صبر كرد و باز كبوتر را از كشتي روانه كرد.
11.  كبوتر در حالي كه برگ زيتون به دهان گرفته بود شامگاهان به سويش آمد، و نُوئَح (نوح) دانست كه آبها از روي زمين كم شده است.
12.  هفت روز ديگر منتظر شد و كبوتر را روانه كرد. بار ديگر به سويش برنگشت.
13.  در ششصد و يكمين سال زندگاني نُوئَح (نوح) در اولين (ماه) در (روز) اول ماه بود كه آبها از روي زمين خشك شده نُوئَح (نوح) سرپوش كشتي را كنار زد و ديد اينك رويهي زمين خشك شده است.
14.  و در ماه دوم در روز بيست و هفتم ماه، زمين خشك شد.
15.  خداوند به نُوئَح (نوح) چنين سخن گفت.
16.  تو از كشتي خارج شو، زنت و پسرانت و زنان پسرانت هم همراه تو باشند.
17.  هر حيواني كه پيش توست، از هر موجود زندهاي از پرنده و از چارپا و هر جنبندهاي را كه روي زمين حركت ميكند با خود بيرون ببر تا در جهان زياد توليد مثل كنند و روي زمين بارور و بسيار گردند.
18.  نُوئَح (نوح) خارج گشت و پسرانش و زنش و زنان پسرانش همراه او بودند.
19.  هر حيواني و هر خزندهاي و هر پرندهاي يعني هر جنبندهي روي زمين بطور خانوادگي از كشتي خارج شد.
20.  نُوئَح (نوح) قربانگاهي براي خداوند بنا كرد و از هر چارپاي حلالگوشت و از هر پرندهي حلال گوشت قربانيهاي سوختني بر قربانگاه تقديم كرد.
21.  خداوند اين بوي خوش را بوييد. خداوند در دلش گفت ديگر بهخاطر آدم خاك را مجدداً نفرين نخواهم كرد زيرا تمايل نفساني آدم از نوجواني به بدي است و ديگر بار تمام زندگان را آنچنان كه عمل كردم، نخواهم كشت.
22.  تمام روزگار جهان، ديگر بار، كشت و زرع و درو، و سرما و گرما و تابستان و زمستان و روز و شب بازنايستد.

نُوئَح (نوح)-فصل نهم



1.      خداوند، نُوئَح (نوح) و پسرانش را بركت كرد و به آنها 
گفت بارور گرديد و بسيار شويد و جهان را پر كنيد.
2.      خوف و ترس شما بر هر حيوان درنده و هر پرندهي آسمان و هرچه زمين توليد كند و بر تمام ماهيهاي دريا باشد. (آنها) در اختيار شما گذاشته شدهاند.
3.      هر جنبندهاي كه زنده است براي شما به عنوان خوراک باشد.
همه را مانند گياه خوردني به شما دادم.
4.      اما گوشت (جنبنده) را در حاليكه زنده است نخوريد.
5.      و اما خونتان (خودكشيتان) را بهخاطر (ارزش) جانتان بازخواست خواهم كرد. آنرا از هر موجودی بازخواست خواهم كرد. از هر آدم قاتل و از دست هر محرك به قتل، جان آن آدم (مقتول) را بازخواست خواهم كرد.
6.      هركه خون آدمي را بريزد خونش به وسيله آدم ريخته شود.
زيرا (خداوند) آدم را به شكل (معنوي) خداوند ساخت.
7.      و شما بارور گرديد و بسيار شويد. در روي زمين زياد زاد و ولد كنيد تا در آن افزون گرديد.
8.      خداوند به نُوئَح (نوح) و به پسرانش بهوسیلهي وي چنين گفت.
9.      و من اينك با شما و با نسلتان بعد از شما عهدم را استوار ميكنم.
10.  و با هر موجود زندهاي كه همراه شماست، چه پرنده چه چارپا، با هر موجود زندهاي كه همراه شماست، يعني جميع خارجشدگان از كشتي، (حتي) با تمام وحوش (روي) زمين.
11.  عهدم را با شما استوار خواهم كرد و ديگر از آبِ چنين طوفاني، 
هيچ موجود زندهاي فنا نگردد و ديگر چنين طوفاني، زمين را تباه نكند.
12.  خداوند گفت اينست علامت عهدي كه من بين خود و شما و 
هر جانداري كه همراه شماست براي دورههاي عالم ميدهم.
پیمان خداوند با بشر


13.  رنگين كمان خود را در ابر قرار دادم
 تا علامت عهد بين من و جهان باش.
14.  و هنگاميكه بالاي زمين ابر پديد ميآورم
 رنگين كمان در ابر ديده خواهد شد.
15.  عهدم را كه بين من و شما و هر جاندار، 
هر موجود زندهاي است،
مدنظر قرار خواهم داد. و ديگر آب براي تباه كردن
همهي موجودات زنده تبديل به طوفان نگردد[1]

16.  رنگين كمان در ابر پديد خواهد آمد و آنرا خواهم ديد تا عهد جاوداني را بين خداوند و هر جاندار، هر گوشتداري كه روي زمين است، مدنظر قرار دهم.
17.  خداوند به نُوئَح (نوح) گفت: اين علامت عهدي است كه بين خودم و هر موجود زندهاي كه روي زمين است، استوار كردم.
18.  پسران نُوئَح (نوح) خارجشدگان از كشتي شِم، حام و يِفِت بودند. حام پدر كِنَعَن (کنعان) است.
19.  اين سه (نفر) پسران نُوئَح (نوح) هستند و از (اولاد) اينها در تمام جهان پراكنده شدند.
20.  نُوئَح (نوح)، مرد كشاورز، شروع به احداث تاكستاني كرد.
21.  از آن شراب نوشيد، مست شد و در ميان خيمهاش برهنه گشت.
22.  حام، پدر كِنَعَن (کنعان) شرمگاه پدرش را ديد و به دو برادران خود در خارج اطلاع داد.
23.  شِم و يِفِت لباس برداشته و بر دوش خودشان قرار دادند. ‌پس رفته و شرمگاه پدرشان را پوشاندند. رويشان به عقب (بود) و شرمگاه پدرشان را نديدند.
24.  نُوئَح (نوح) از مستي شراب هوشيار شد و از آنچه پسر كوچكش با او كرده بود، آگاه گشت.
25.  گفت: كِنَعَن (کنعان) ملعون باد. بندهي بندگان برادرانش باد.
26.  گفت: خداوند، خداوند شِم متبارك باد و كِنَعَن (کنعان) بندهي آنها باشد.
27.  خداوند، يِفِت را وسعت دهد و او در چادرهاي شِم ساكن گردد و كِنَعَن (کنعان) بندهي آنها شود.
28.  نُوئَح (نوح) بعد از طوفان سيصد و پنجاه سال زندگي كرد.
29.  تمام عمر نُوئَح (نوح) نهصد و پنجاه سال بود، درگذشت.

 توضیح:
[1] به كتاب يشعيا فصل 54 آيههاي 9 و 10 مراجعه شود


نُوئَح (نوح)-فصل دهم
1.      اين تاريخچهي خانوادهي پسران نُوئَح (نوح) يعني شِم، حام و يِفِت است. و بعد از طوفان براي آنها پسراني[1] متولد شدند.
2.      پسران يِفِت؛ گُمِر، ماگُگ، مادَي و ياوان، تووال، مِشِخ و تيراس.
3.      و پسران گُمِر؛ اَشكِنَز، ريفَت و تُگَرما.
4.      و پسران ياوان؛ اِليشا، تَرشيش، كيتيم و دُدانيم.
5.      از اينها اهالي محلهاي سكونت اقوام در سرزمينهايشان، هركدام برحسب زبان قبيلهها و گروههايشان منشعب شدند.
6.      و پسران حام كوش؛ ميصرَييم، پوت و كِنَعَن (کنعان).
7.      و پسران كوش؛ سِوا، حَويلا، سَوتا، رَعما و سَوتِخا و پسران رَعما؛ شِوا و دِدان.
8.      و كوش، نيمرُد را بدنيا آورد. او شروع كرد که پهلوان جهان باشد.
9.      او قهرمان شكار به منظور مخالفت با خداوند (و شكار افكار مردم) بود. از اين جهت (در مثل) گفته ميشود چون نيمرُد منحرف كنندهي قوي (افكار مردم) عليه خداوند.
10.  ابتداي كشورش باوِل و اِرِخ و اَكَد و کَلنِه در سرزمين شينعار بود.
11.  آشور از آن سرزمين خارج گشته و نينوِه (نینوا) و رحُووُت عير و كِلَح را بنا نمود.
12.  و (شهر) رِسِن همان شهر بزرگ را كه بين نينوِه (نینوا) و بين كِلَح است.
13.  و ميصرَييم، لوديم، عَناميم و لِهاويم و نَفتوحيم را به دنيا آورد.
14.  و پَتروسيم و كَسلوحيم را كه از آنجا (از آنها) پِليشتيم بهوجود آمدند و كَفتُوريم را.
15.  و كِنَعَن (کنعان)، صيدُون اولزاد خود را آورد و حِت را.
16.  و يِووسي و اِمُوري و گيرگاشي را.
17.  و حيوي و عَرقي و سيني را.
18.  و اَروادي و صِماري و حَماتي را و بعد قبيلههاي كِنَعَنی (کنعانی) منشعب شدند.
19.  سر حد كِنَعَنی (کنعانی) از صيدُون به مدخل گِرار تا عَزا است به مدخل سِدُوم و عَمُورا و اَدما، صِوُوييم تا لِشَع.
20.  اينها در سرزمينهايشان، برحسب قبيلهها و زبانها و اقوامشان پسران حام هستند.
21.  شِم پدر تمام فرزندان عِوِر، برادر يِفِت بزرگتر (از حام) هم صاحب فرزند شد.
22.  پسران شِم؛ عيلام، آشور، اَرپَشخَد، لود و اَرام.
23.  پسران اَرام؛ عوص، حول، گِتِر و مَش.
24.  و اَرپَشخَد، شِلَح و شِلَح، عِوِر را به دنيا آورد.
25.  و عِوِر صاحب دو پسر شد. نام يكي از آنها پِلِگ كه در روزگار او جهانيان (از نظر زبان) از هم جدا شدند و نام برادرش يُقطان.
26.  و يُقطان، اَلمُداد، شِلِف، حَصَر ماوِت و يِرَح را آورد.
27.  و هَدُورام، اوزال و ديقلا را.
28.  و عُووال، اَويمائِل و شِوا را.
29.  و اُوفير، حَويلا و يُوواو را، همهي اينها پسران يُقطان هستند.
30.  مسكنشان از مِشا به سمت سِفار، كوه شرقي بود.
31.  اينها در سرزمينهاي خود برحسب قبيلهها و زبانها و اقوامشان پسران شِم هستند.
32.  اينها برحسب قبيلهها، اقوام و تاريخچهي زمينشان پسران نُوئَح (نوح) هستند و بعد از طوفان از اينها اقوامي در جهان منشعب شدند.

 توضیح:
[1] معمولا كلمه عبري בָּנִים (پسران) به معني فرزندان بكار ميرود.

نُوئَح (نوح)-فصل يازدهم
1.      تمام آن سرزمين يك زبان و كلمات يكسان داشت.
2.      واقع شد كه هنگام مسافرت كردنشان از خاور، در سرزمين شينعار، درهاي يافتند و آنجا مسكن گزيدند.
3.      به يكديگر گفتند بيایيد خشت بزنيم و خوب بپزيم. آجر براي آنها جاي سنگ و خاك رُس به جاي ملاط شد.
4.      گفتند بيایيد براي خود شهري بنا كنيم و برجي كه سرش در آسمان باشد و براي خود سبب شهرت شويم مبادا بر تمام جهان پراكنده گرديم.
5.      خداوند براي ديدن آن شهر و آن برجي كه فرزندان آدم بنا ميكردند، فرود آمد.
6.      خداوند گفت اينك يك قومند و تمامشان يك زبان دارند و اين امر وادارشان كرد كه شروع به ساختن كنند و حال از آنها بعيد نيست كه آنچه را كه ابتكار كردهاند، بسازند.
7.      بيایيم و پایين رفته زبانشان را برهم بزنيم، بطوريكه زبان يكديگر را نفهمند.
8.      خداوندآنها را از آنجا بر روي تمام دنيا پراكنده كرد و از ساختن آن شهر باز ماندند.
9.      چونكه خداوند زبان آن سرزمين را برهم زد، از اين لحاظ نامش را باوِل خواند و خداوند آنها را از آنجا بر روي تمام جهان پراكنده نمود.
10.  اين تاريخچهي خانوادهي شِم است. شِم دو سال بعد از طوفان صدساله شد و اَرپَخشَد را به دنيا آورد.
11.  شِم بعد از به دنيا آوردن اَرپخشَد، پانصد سال زندگي كرد و پسران و دخترانی به دنيا آورد.
12.  و اَرپَخشَد سی و پنج سال زندگی کرد و شِلَح را به دنیا آورد.
13.  و اَرپَخشَد بعد از به دنيا آوردن شِلَح، چهارصد و سه سال زندگي كرد و پسران و دختراني به دنيا آورد.
14.  شِلَِح سي سال زندگي كرد، عِوِر را به دنيا آورد.
15.  و شِلَح بعد از بدنيا آوردن عِوِر، چهارصد و سه سال زندگي كرد و پسران و دختراني به دنيا آورد.
16.  عِوِر سي و چهار سال زندگي كرد، پِلِگ را بدنيا آورد.
17.  عِوِر بعد از بدنيا آوردن پِلِگ، چهارصد و سي سال زندگي كرد و پسران و دختراني به دنيا آورد.
18.  پِلِگ سي سال زندگي كرد و رِعو را به دنيا آورد.
19.  پِلِگ بعد از بدنيا آوردن رِعو، دويست و نه سال زندگي كرد و پسران و دختراني به دنيا آورد.
20.  رِعو سي و دو سال زندگي كرد و سِروگ را به دنيا آورد.
21.  رِعو بعد از بدنيا آوردن سِروگ، دويست و هفت سال زندگي كرد و پسران و دختراني به دنيا آورد.
22.  سِروگ سي سال زندگي كرد و ناحُور را به دنيا آورد.
23.  سِروگ بعد از بدنيا آوردن ناحُور، دويست سال زندگي كرد و پسران و دختراني به دنيا آورد.
24.  ناحُور بيست و نه سال زندگي کرد، تِرَح را به دنيا آورد.
25.  ناحُور بعد از به دنيا آوردن تِرَح، صد و نوزده سال زندگي كرد و پسران و دختراني به دنیا آورد.
26.  تِرَح هفتاد سال زندگي كرد اَورام و ناحُور و هاران را به دنيا آورد.
27.  و اين تاريخچهي خانوادهي تِرَح است. تِرَح، اَورام و ناحُور و هاران را به دنيا آورد و هاران لُوط را.
28.  هاران در حضور تِرَح پدرش در سرزمين زادگاهش در اوركَسديم درگذشت.
29.  اَورام و ناحُور براي خود زناني گرفتند. نام زن اَورام سارَي و نام زن ناحُور، ميلكا دختر هاران (و هاران) پدر ميلكا و ييسكا بود.
30.  سارَي نازا بود و بچهاي نداشت.
31.  تِرَح، اَورام پسر خود و لُوط پسر هاران نوهي خود و سارَي عروس خود، زن اَورام را، برداشته با هم براي رفتن به سرزمين كِنَعَن (کنعان) از اوركَسديم خارج شدند و تا حاران آمده آنجا ساكن شدند.
32.  عمر تِرَح دويست و پنج سال بود. تِرَح در حاران درگذشت.

هفطـــــــــــــــاراه





 نُوَح 
دومین هفطارا
یشعیا 54/1-/54/10
اگر روش حودش روز شبات باشد،
هفطارای روش حودش، یشعیا 66/1-66/24 خوانده میشود


هفطارای نُوَح نیز همانند هفطارای برشیت، وصف پایان گالوت و نجات نهایی ملت
ایسرائل از طوفان است که بحث اصلی نیمه دوم کتاب یشعیا را در بردارد. اشاره ناوی به پاراشای نُوَح به ویژه در آیه (9) تشابه این هفطارا را با پاراشای نُوَح می نماید.همان گونه که آبهای طوفان نُوَح پس از ویرانی و نابودی زمین، دنیای پاک و مطلوبتری را فراهم ساخت، به پیش بینی یشعیا در این بخش از نبوتهایش، گالوت سخت و ویرانگر ملت ایسرائل، رهایی دلپذیر سرزمین و قوم رنج کشیده ایسرائل را پی دارد.


اینست انچه * نبوای ما * از قول * خداوند * برای بازگشت ما به سرزمینمان وعده داده بوده اند و اکنون که ان وعده اسمانی برای همیشه به جای رسیده و
 نام پر شکوه 
 * کشور یهود، اسرائیل * 
را خداوند بر ان نهاده
او را شکر میگذاریم








یشعیا- فصل پنجاه و چهار
1- ای نازایی که نزاییده ای، تو آواز بخوان و فریاد برآور تویی که رنجهای زادن را نکشیده ای، زیرا خد-اوند چنین می فرماید:
"فرزندان زن رها شده و بی کس، از فرزندان زن عقد شده بیشترند."
(یروشالییم که در دوران گالوت، به نام مادر ناکام ملت ایسرائل از دیدار فرزندانش محروم شده است)
2- خیمه ات (یروشالییم) را بگستر تا بتوانی قوم ایسرائل را که نزد تو باز می گردند، جامی دهی. پرده های مسکنت (دروازه شهرهای ایسرائل) را بی دریغ بگشا.
ریسمانهای پرده ها و دروازه ها را پهنتر کن و میخهایت را مستحکم نما(دیواره های بت همیقداش)
3- زیرا از راست و چپ (مشرق و مغرب یا شمال و جنوب) گسترده خواهی شد. نسل تو بر بیگانگان ایسرائل چیره شده و شهرهای ویران شده اش را دیگر بار مسکونی می سازند.
4- مترس(ای ایسرائل)؛ زیرا برای حمایت الهی ، پس از پایان گالوت نهایی و بازگشت به سرزمین موعود خجل نخواهی شد، و شرمسار مباش که بار دیگر رسوا نخواهی شد؛ چون خجالت و شرمساری دوران جوانی ات(گالوت مصر و بابل) را فراموش خواهی کرد و خفت و خواری دوران بیوکی (سرگردانی ات در گالوت) را دیگر به یاد نخواهی آورد.
5- زیرا آفریدگارت که نام مبارکش خد-اوند بلند مرتبه است، چون شوهرش دلسوز، همسر و پشتیبان تو است. تنها ذاتی که مقدس ایسرائل است، رهاننده تو است. اوست که سرانجام ، حد-ای تمام جهانیان شناخته خواهد شد
6- زیرا خد-اوند تو را زنی (همسری) رنج دیده و دلشکسته خوانده است. پس آیا انصاف است که شوهرش همسرش را در جوانی مردود شمرده ، ترک کند؟ 
خد-اوند تو چنین می فرماید:
7- "تو را ای ایسرائل، تنها برای لحظه ای کوتاه (در دوران گالوت) رها کردهم؛ اما با دلسوزی و رحمی عظیم و بی پایان، تو را (از پیرامون جهان) گرد خواهم آورد."
8- خد-اوند رهاننده تو چنین می فرماید:
"در اندک برافروختگی خشمم ، رخسارم (نظر عظیم) را از تو برای لحظه ای در دوران سرگردانی ات (در گالوت) نهفتم؛ اما به لطف و مرحمتی ابدی ، بر تو رحم و شفقت ارزانی خواهم کرد."
9- "چون برای ذات من، گالوت ایسرائل ، همانند آبهای طوفان نُوَح است، زیرا چنانکه سوگند یاد گردم آبهای طوفان نُوَح ، بار دیگر زمین را در خود فرو نخواهد بلعید، سوگند یاد نمودم که ای ایسرائل ، بار دیگر بر تو خشمگین نشده ، تو را توبیخ و سرزنش نکنم."
(با اینکه گالوت سبب ویرانی و رنج قوم ایسرائل بوده است ، فرجامی خوش و دلپذیر برایشان در پی خواهد داشت)
10- خد-اوندی که بر تو رحم و شفقت ارزانی می فرماید، چنین می فرماید:
"زیرا(در اوضاع ناممکن) کوهستانها از جایشان می چرخند و تپه ها نیز از جایشان می جنبند.آگاه باش که احسان من، تو را رها نکرده و پیمان صلح ابدی من و تو باطل نخواهد شد.

שבוע טוב
هفته خوبی
را برایتان ارزو میکنیم


سردبیر داوید فاخری







No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information