8.26.2014




























" همواره، همواره  در پی عدالت باش 


  • ד׳ בְּאֱלוּל תשע״ד
  • Sat.4th of Elul, 5774
  • Sat, 30 August 2014
  • هشتم شهریورماه ۱۳۹۳ در ایران اشغالی



دواریم، پاراشای شوفطیم - فصل شانزدهم


1.      مواظب باش كه در ماه بهار (ماه نيسان) (مراسم) قرباني پِسَح را براي خداوند خالقت برگزار نمايي زيرا در ماه بهار خداوند خالقت تو را شبانه[1] از مصر بيرون آورد.
2.      قرباني پِسَح را از گاو و گوسفند در آن مكاني كه خداوند انتخاب خواهد كرد تا نامش را بر آن قرار دهد براي خداوند خالقت ذبح كن.
3.      با آن (قرباني پِسَح) چيز حامِص (خميرمايه‌دار) نخور. نظر به اينكه با عجله از سرزمين مصر بيرون آمدي هفت روز فطير يعني نان فقيرانه بخور. تا اينكه در تمام مدت عمرت روز بيرون آمدن خود را از سرزمين مصر به ياد آوري.
4.      هفت روز در هيچ جاي محدوده‌ات خميرمايه ديده نشود و از گوشت (قرباني پِسَح) كه شامگاه ذبح مي‌كني براي صبح روز اول (عيد) باقي نماند.
5.      در هيچ‌يك از جاهاي قلمرواَت كه خداوند خالقت به تو مي‌دهد نمي‌تواني (قرباني) پِسَح را ذبح كني.
6.      مگر در آن مكاني‌كه خداوند خالقت انتخاب خواهد كرد كه نامش را بر آن قرار دهد، آنجا در روز قبل از عيد و طرف عصر (مقارن) زمان بيرون آمدن تو از مصر، (قرباني) پِسَح را ذبح كن.
7.      در آن مكاني‌كه خداوند خالقت انتخاب خواهد كرد (آنرا) بپز و بخور و صبح روز دوم عيد (در صورت تمايل) مي‌تواني بازگردي و به مسكن خود بروي.
8.      شش[2] روز فطير بخور و روز هفتم كه براي خداوند خالقت روز اجتماع مقدس است، هيچ كاري (غير از پخت و پز) نكن.
9.      هفت هفته براي خود بشمار. اين هفت هفته را از آغاز (كار) داس زدن بر محصول درونشده (جو)، شروع كن.
10.  عيد شاووعُوت (هفته‌ها) را براي خداوند خالقت با تقديم هديه‌ي داوطلبانه و بر مبناي توانایيت و به ميزاني كه خداوند خالقت به تو بركت داده است برگزار نما.
11.  تو و پسرت و دخترت و غلامت و كنيزت و لِوي كه در بين قلمروهايت باشد و غريب و يتيم و بيوه‌زني‌كه نزد تو باشد به حضور خداوند خالقت در آن مكاني‌كه خداوند خالقت انتخاب كند كه نامش را بر آن قرار دهد، شادي كنيد.
12.  و به ياد آور كه در مصر غلام بودی، پس اين قانون‌ها را مراعات نموده اجرا كن.
13.  هنگام جمع‌آوري (محصول) از خرمنگاه و از چرخشت خود، عيد سايبان‌ها را هفت روز براي خود برگزار كن.
14.  در عيدت شادي كن؛ تو و پسرت و دخترت و غلامت و كنيزت و آن لِوي و يتيم و بيوه‌زني كه در قلمرو توست؛
15.  در آن مكاني كه خداوند انتخاب خواهد كرد، هفت روز براي خداوند خالقت جشن بگير. چونكه خداوند خالقت در هر نوع محصولت و در هر پيشه‌اي كه داشته باشي تو را بركت خواهد داد. كاملاً شاد باش.
16.  سه بار در سال؛ ‌در عيد فطير، در عيد هفته‌ها و در عيد سايبان‌ها هر مذكري از تو به حضور خداوند خالقت در آن مكاني كه انتخاب خواهد كرد به زيارت بيايد و دست خالي براي زيارت به حضور خداوند نيايد.
17.  هركس مطابق استطاعت خود يعني به ميزان بركتي كه خداوند خالقت به او داده است (تقديمي بيآورد).
پاراشاي شُوفْطيم
18.  در تمام قلمروهايت كه خداوند خالقت بر حسب سبط‌هايت به تو مي‌دهد داوران و ماموران اجرايي براي خودت تعيين كن تا قوم را عادلانه داوري كنند.
19.  به سود يك طرف داوري غلط نكن، رودربايستي ننما و رشوه نگير. چونكه رشوه چشمان اشخاص عاقل را كور مي‌كند و آراي اشخاص منصف را منحرف مي‌سازد.
20.  براي اينكه زنده بماني و آن سرزميني را كه خداوند خالقت به تو مي‌دهد به ارث ببري از عدالت كامل پيروي نما.
21.  اطراف قربانگاهي كه براي خداوند خالقت مي‌سازي درخت پرستيدني و هيچ درخت ديگري نكار.
22.  براي خود ستون پرستشگاهي برپا نكن چونكه خداوند خالقت (از آن) تنفر دارد.

 


[1]  زمان صدور فرمان خروج از مصر از طرف پَرعُوه (فرعون) شب بود (به فصل 12 آيه 31 كتاب شِمُوت (خروج) مراجعه شود).
[2]  با مقايسه اين آيه با آيه 3 همين فصل نتيجه مي‌شود كه در صورت داشتن محصول كافي از سال قبل، هفت روز و در صورت كافي نبودن محصول سال قبل، لااقل بايد فطير يك روز را از محصول سال قبل و فطير مصرفي شش روز ديگر را از محصول جديد تهيه نمود.




دواریم، پاراشای شوفطیم - فصل هفدهم 


1.      گاو يا گوسفندي را كه در آن نقص يا هر چيز مردود كننده‌اي باشد براي خداوند خالقت ذبح نكن زيرا اين (عمل) در نظر خداوند خالقت ناپسند است.
2.      هرگاه در يكي از قلمروهايت كه خداوند خالقت به تو مي‌دهد نزد تو مرد يا زني پيدا شود كه اين بدي را در نظر خداوند خالقت انجام دهد و از پيمانش تخلف نمايد ...
3.      يعني برود و ديگر معبودان و خورشيد يا ماه يا هر يك از اجرام آسمان را كه من فرمان نداده‌ام پرستش نموده به آنها سجده نمايد ...
4.      (و اين كار) به تو اطلاع داده شود و آگاهي يابي خوب جويا شو كه آيا اين موضوع حقيقت محض است و اين عمل ناشايسته در ييسرائل (اسرائیل) رخ داده است.
5.      همان مرد يا همان زني را كه اين كار بد را كرده است به‌طرف دروازه‌ي شهرت بيرون ببر، البته همان مرد يا همان زن را. آنها را با سنگ سنگباران كن تا بميرند.
6.      طبق (شهادت) دو شاهد يا سه شاهد (به بالا) آن محكوم به مرگ، كشته خواهد شد. طبق شهادت يك شاهد كشته نشود.
7.      در ابتدا دست شاهدان و در آخر (کار)، دست تمام قوم، براي كشتن وي دراز شود. آن عمل بد را از ميان خود دور كن.
8.      هرگاه در قلمروهايت داوري موضوعي براي تو زياد دشوار باشد و موضوع‌هاي مرافعه درباره‌ي خون (قاعدگي) و خون (زخم رحم) و يا درباره‌ي خسارت جاني و خسارت مالي و يا درباره‌ي آسيب انساني و آسيب لباس و خانه باشد[1] برخيز و به آن مكاني كه خداوند خالقت آن را انتخاب خواهد كرد عازم شو...
9.      و نزد كُوهِن (کاهن)‌ها از سبط لِوي يا نزد داوري كه در آن روزها باشد برو و جويا شو تا تو را در مورد اين داوري آگاه كنند.
10.  پس طبق آن مطلبي كه از آن مكاني‌كه خداوند انتخاب خواهد كرد به تو اعلام كنند عمل نما. و مواظب باش طبق آنچه تو را راهنمايي كنند عمل نمايي.
11.  بر طبق دستوري كه راهنماييت كنند و برحسب آن حكمي كه به تو اعلام كنند عمل نما. از آن راهي كه به تو اعلام مي‌دارند به راست يا چپ منحرف نشو.
12.  اگر كسي تمرد كرده از آن كُوهِني (کاهنی) كه ايستاده تا خداوند خالقت را خدمت كند، يا از آن داور اطاعت ننمايد همان كس را بكش و اين عمل بد را از ييسرائل (اسرائیل) دور ساز.
13.  تا تمام قوم آگاه شوند و ترس داشته باشند و ديگر تمرد نكنند.
14.  هرگاه به سرزميني كه خداوند خالقت به تو مي‌دهد وارد شوي و آن را به ارث برده در آن ساكن گردي و بگويي: «مانند تمام قوم‌هايي كه در اطرافم هستند بر خود پادشاهي منصوب كنم ...»
15.  حتماً پادشاهي را كه خداوند خالقت انتخاب كند منصوب كن. از ميان برادران يهودي تو پادشاهي براي خود معين كن. نمي‌تواني مردي بيگانه را كه از برادران يهودي تو نيست براي خود پادشاه تعيين كنی.
16.  فقط براي خود اسب (سپاه) زياد نكند و برای افزون كردن اسب، قوم را به مصر بازنگرداند. و حال آنكه خداوند به شما امر كرد بار ديگر به اين راه برنگرديد...
17.  و زن (هم) براي خود زياد نكند تا قلبش منحرف نشود. براي خود نقره و طلا هم به مقدار بسيار، زياد نكند.
18.  چنين مقرر است، هنگامي كه بر تخت سلطنتش جلوس كرد نسخه‌اي از اين توراه را كه پيش كُوهِن (کاهن)‌هاي سبط لِوي است براي خود روي طوماري بنويسد.
19.  (اين توراه) همراه وي باشد، و تمام ايام عمرش آن را مطالعه كند. تا اينكه بياموزد كه از خداوند خالقش ترس داشته، مواظب باشد، تمام مطالب اين توراه و اين قانون‌ها را اجرا كند.
20.  تا دلش بر برادرانش مغرور نگردد و از اين فرمان به راست يا چپ منحرف نشود. تا اينكه (وي) و پسرانش در ميان ييسرائل (اسرائیل) در (دورهی) پادشاهيش عمر طولاني داشته باشند.

 


[1]  به كتاب وَييقْرا (لاویان)  فصل‌هاي 12 و 13 و كتاب شِمُوت (خروج) فصل‌هاي 21 و 22 مراجعه شود.




انها به تو مفهوم عدالت را نشان خواهند داد




دواریم، پاراشای شوفطیم - فصل هیجدهم 

1.      كُوهِن (کاهن)‌هاي (سبط) لِوي- تمام سبط لِوي با ييسرائل (اسرائیل) سهم و زمين زراعي نخواهند داشت. آنچه از بعضي قرباني‌هايي كه طعمهی آتش (قربانگاه) خداوند مي‌شود باقي مي‌ماند و سهم او (يعني سهم خداوند) را خواهند خورد.
2.      در ميان برادرانش (ساير اسباط)، زمين زراعي نخواهد داشت. همانگونه كه خداوند به او گفته است آنچه كه مختص خداوند است سهم او مي‌باشد.
3.      مقرري كُوهِن(کاهن)‌ها از طرف قوم يعني از طرف ذبح‌كنندگان گاو يا بره از اين قرار خواهد بود. دست و گونه‌ها و شكمبه را به كُوهِن بدهند[1].
4.      اولين (محصول) غله، شيره و چربي خود و (حاصل) اولين پشم‌چيني گوسفندت را به او بده.
5.      چونكه خداوند خالق تو، از ميان همه‌ي سبط‌هايت او را انتخاب كرده است تا او و پسرانش ايستاده تمام عمر به‌نام خداوند خدمت كنند.
6.      و هرگاه (كُوهِني (کاهنی) از سبط) لِوي از يكي از قلمروهايت يعني از هر محل ييسرائل (اسرائیل) ‌نشين كه وي در آن زندگي مي‌كند (بي‌نوبت) بيايد، و به‌خاطر علاقه‌ي كاملش به آن مكاني كه خداوند انتخاب مي‌كند آمده باشد ...
7.      و مانند تمام برادران (سبط) لِوي كه آنجا به حضور خداوند ايستاده‌اند، به نام خداوند خالق خود خدمت كنند...
8.      غير از مستمري[2] تعيين شده‌ي اجدادي  (از ديگر قرباني‌ها) به‌طور مساوي بخورند.
9.      موقعي‌كه تو به سرزميني كه خداوند خالقت به تو مي‌دهد وارد شوي، ياد نگير مانند آن قوم‌ها كارهاي ناپسند انجام دهي.
10.  بين تو، كسي كه پسر يا دخترش را در آتش نابود كند، شعبده‌باز، غيبگو، فالگير و جادوگر نباشد ...
11.  و افسون‌كننده(ي گزندگان) و احضاركننده‌ي روح و ساحر و كسي كه از مردگان پرسش كند.
12.  زيرا هر كه عامل اين كارهاست، در نظر خداوند ناپسند مي‌باشد و به‌خاطر همين كارهاي زشت (آنها)، خداوند خالقت آنها را از جلو تو مي‌راند.
13.  در برابر خداوند  خالقت ساده و بي‌ريا باش.
14.  زيرا اين قوم‌هايي كه تو آنها را بيرون مي‌كني، به غيبگويان و شعبده‌بازان گوش مي‌دادند و خداوند خالقت به تو چنين اجازه‌اي نداده است.
15.  خداوند خالقت از ميان تو يعني از برادران (يهودي) تو مانند من براي تو پيغمبر مبعوث خواهد كرد. به او گوش بدهيد.
16.  آنچه كه در روز اجتماع در حُورِو از خداوند خالقت تقاضا نموده گفتي (اين بود): «بار ديگر صداي خداوند خالق خود را نشنوم و اين آتش بزرگ را نبينم تا نميرم» ...
17.  خداوند به من گفت، آنچه گفتند خوب بود.
18.  براي آنها از ميان برادران (يهودي)شان مانند تو پيغمبر مبعوث خواهم كرد و سخنانم را در دهانش خواهم گذاشت، تا آنچه را به او فرمان مي‌دهم به آنها بگويد.
19.  چنين مقرر است كه اگر كسي از سخناني كه او به نام من بگويد اطاعت نكند من از او بازخواست خواهم كرد.
20.  اما آن پيغمبري كه قصد بد كند و سخني را كه من براي گفتن به او فرمان ندادم به‌نام من، و يا به‌نام ديگر معبودان بگويد، كشته شود.
21.  اگر در قلب خود بگوييد: چگونه تشخيص دهيم كه خداوند اين سخن را نگفته است؟
22.  آنچه آن پيغمبر به نام خداوند بگويد و آن موضوع رخ ندهد و يا واقع نشود، موضوعي است كه خداوند آن را نگفته است، آن پيغمبر از روي قصد بد سخن گفته است. از او نهراس.



[1]  به فصل 18 از كتاب بَميدبار (اعداد) مراجعه شود.
[2]  منظور از مستمري‌هاي اجدادي اين است: در عهد شَموئِل و داويد خدمت در بِت‌هميقداش (معبد مقدس) بين كُوهِن(کاهن)‌ها تقسيم شد و هر گروهي فقط به نوبت مشغول خدمت مي‌شد و مستقلاً از قرباني‌هاي آن نوبت سهم مي‌برد. ولي در عيدهاي سه‌گانه كه زائرين، قرباني‌هاي زيادي تقديم مي‌داشتند هر كُوهِني هم مي‌توانست بي‌نوبت به خدمت بيايد.
در اين صورت فقط تمام هدايا و قرباني‌هاي زائرين به‌طور مساوي بين همه كُوهِن‌هايي‌كه مشغول خدمت بودند تقسيم مي‌گرديد.




دواریم، پاراشای شوفطیم - فصل نوزدهم 



1.      هنگامي‌كه خداوند خالقت آن قوم‌ها را نابود كرد تا آنكه خداوند خالقت سرزمينشان را به‌تو بدهد كه وارث آنها گشته در شهرها و خانههاي ايشان ساكن شوي...
2.      در ميان سرزميني كه خداوند خالقت براي وارث شدنش به‌تو مي‌دهد، سه شهر براي خود جدا كن.
3.      جاده‌سازي نما و حدود سرزمين خود را كه خداوند خالقت به تو به ملكيت  مي‌دهد سه قسمت كن تا هر قاتلي به آنجا بگريزد.
4.      و دستور قاتلي كه به آنجا بگريزد تا زنده بماند اين است: كسي كه همنوع خود را ندانسته بكشد و با وي دشمني قبلي نداشته باشد ...
5.      و كسي كه با همنوعش براي بريدن درختان به جنگل برود و دستش با تبر براي قطع درخت فرود آيد و آهن آن تبر از چوب (دسته‌ي چوبي) جدا شده و به همنوعش اصابت كند و (همنوعش) بميرد، به يكي از اين شهرها گريخته زنده بماند.
6.      مبادا وَليِ خون كه قلبش در هيجان است قاتل را تعقيب كند، و نظر به اينكه راه زياد است، به او برسد و او را بكشد. (در صورتي‌كه) وي مستوجب مرگ نيست زيرا از قبل دشمن او (يعني مقتول) نبوده است.
7.      به اين سبب است كه من چنين فرمان مي‌دهم «سه شهر براي خود جدا كن».
8.      اگر خداوند خالقت همانگونه كه به پدرانت سوگند ياد كرده است حدودت را توسعه دهد و تمام سرزميني را كه گفته است به پدرانت مي‌بخشد به تو بدهد.
9.      براي اين است كه تمامي اين فرماني را كه من امروز به تو دستور مي‌دهم رعايت كرده و آن را اجرا كني و خداوند خالق خود را دوست داشته باشي و تمام عمر در راه او گام برداري. پس سه شهر (ديگر) به اين سه (شهر) اضافه كن.
10.  تا در ميان سرزمينت كه خداوند خالقت به ملكيت به تو مي‌دهد خون ناحق ريخته نشود (وگرنه) مسئول قتل‌ها تو خواهي بود.
11.  و هرگاه شخصي دشمن همنوعش بوده و در كمين او بنشيند و عليه او قيام كرده، او را بزند كه بميرد و به يكي از اين شهرها بگريزد ...
12.  داوران شهرش فرستاده او را از آنجا بياورند و به‌دست وَليِ خون تسليم نمايند تا كشته شود.
13.  از وي صرف‌نظر نكن و گناه آن خون ناحق را از ييسرائل (اسرائیل) دور نما تا وضعت خوب بماند.
14.  در سرزميني كه خداوند خالقت آن را براي ارث بردن به تو مي‌دهد از سهمي كه (از زمين) خواهي برد، به مرز همنوعت كه پيشينيان تعيين كردند تجاوز  نكن.
15.  گواهي يك نفر در مورد هر گناه و خبط و خطايي كه كسي مرتكب شده باشد قوت قانوني نخواهد داشت. طبق گواهي دو يا سه نفر (به بالا) موضوع ثابت خواهد ماند.
16.  هرگاه گواه ظالمي بر كسي قيام نمايد كه عليه وي شهادت دروغ بدهد ...
17.  آن دو نفري كه دعوا مربوط به آنهاست در حضور خداوند در حضور كُوهِن (کاهن)ها و داوراني‌كه در آن روزگار باشند بايستند.
18.  آن داوران خوب جويا شوند اگر آن گواه، گواه دروغگو باشد و درباره‌ي برادرش به دروغ گواهي داده باشد ...
19.  همانطوري‌كه او قصد كرد با برادرش عمل نمايد با او عمل نماييد و آن فساد را از ميان خود نابود كن.
20.  تا بقيه‌ي (اشخاص) بشنوند و ترس داشته باشند و بار ديگر در ميان شما چنين كار بدي را مرتكب نشوند.
از وي صرفنظر نكن. جان در مقابل جان، چشم در مقابل چشم، دندان در مقابل دندان، دست در مقابل دست، پا در مقابل پا[1].



[1]  به زیرنویس 6 مربوط به آيه‌هاي 23 الي 25 فصل 21 كتاب شِمُوت (خروج) مراجعه شود.



 شهر پناهندگی برای نجات جان کسانیکه بیگناهند و تحت تعقیب شاکیان قرار دارند 


دواریم، پاراشای شوفطیم - فصل بیستم

1.      هرگاه عليه دشمنت به جنگ رفتي، اسب و ارابه و جمعيت زيادتر از خود ديدي از آنها ترسي نداشته باش، زيرا خداوند خالقت كه تو را از سرزمين مصر بيرون آورد با توست.
2.      موقع نزديك شدن شما به جنگ، چنين مقرر است كه كُوهِن (کاهن) پيش آمده با جمعيت صحبت كند.
3.      به آنها بگويد: اي ييسرائل (اسرائیل) گوش بده: «شما امروز به جنگ عليه دشمنانتان نزديك مي‌گرديد. رقت قلب پيدا نكنيد، ترس نداشته باشيد، مضطرب نشويد و از آنها نهراسيد.
4.      زيرا خداوند، خالق شماست كه براي نجات شما با شما مي‌رود تا براي شما عليه دشمنانتان جنگ كند.»
5.      مامورين اجرا با قوم چنين صحبت كنند. آن شخصي‌كه خانه‌ي نو بنا كرده و جشن افتتاح آن را نگرفته است كيست، برود به خانه‌ي خود برگردد. مبادا در جنگ بميرد و شخص ديگري آن (خانه) را افتتاح نمايد.
6.      و آن شخصي كه تاكستاني بنياد نهاده و (محصول) آن را حلال[1] نكرده است كيست برود و به‌خانه‌اش بازگردد مبادا در جنگ بميرد و شخص ديگري (محصول) آن را حلال كند.
7.      و كيست شخصي كه زني را نامزد كرده و با او ازدواج ننموده است. برود و به خانه‌اش بازگردد مبادا در جنگ بميرد و شخص ديگري با (نامزد) او ازدواج كند.
8.      آن صاحب‌منصبان به سخن گفتن با آن جمعيت ادامه داده بگويند: كيست شخصي كه ترس و رقت قلب دارد برود و به خانه‌اش بازگردد تا دل برادرانش را مثل دل خودش به رقت درنياورد.
9.      همينكه آن صاحب‌منصبان سخن گفتن با آن جمعيت را به پايان رسانند چنين مقرر است كه سران لشكرها را در رأس آن جمعيت بگمارند.
10.  هرگاه براي جنگ كردن عليه شهري به آن نزديك شوي به آن پيشنهاد صلح بده.
11.  اگر به تو پاسخ صلح‌آميز بدهد و (دروازه‌هايش را) به روي تو بگشايد پس چنين مقرر است كه تمام جمعيتي كه در آن يافته مي‌شود باج‌گذار تو شده و تو را خدمت نمايند.
12.  و اگر با تو صلح ننمايد و با تو جنگ كند آن را محاصره كن.
13.  خداوند خالقت آن را به دست تو تسليم خواهد كرد. پس تمام (افراد) ذكورش را به ضرب شمشير بكش.
14.  فقط زنان و اطفال و چارپا و آنچه در آن شهر باشد تمام غنيمت آن را براي خود غارت كن و از غنيمت دشمنانت كه خداوند خالقت به تو بخشيد استفاده كن.
15.  با تمام شهرهاي بسیار دورتر از خودت که از شهرهای این قومها نیستند، همینگونه عمل نما.
16.  اما در شهرهاي اين قوم‌هايي كه خداوند خالقت به تو به ملكيت مي‌دهد ذيحياتي را زنده نگذار.
17.  بلكه همانطوري‌كه خداوند خالقت به تو فرمان داد حيتي، اِمُوري، كِنَعَني (کنعانی)، پريزي، حيوي و يِووسي را حتماً قتل عام كن.
18.  تا اينكه همان كارهاي زشتي را كه براي معبودانشان مي‌كردند به شما ياد ندهند كه انجام دهيد و نسبت به خداوند خالقتان خطاكار شويد.
19.  هرگاه مدت زيادي شهري را محاصره كني و برای تصرف آن با آن جنگ نمايي، درختش را با تبر زدن بر آن قطع نكن، چون از آن مي‌خوري  آن را نابود نكن. مگر درخت صحرا انسان است كه در مقابل تو به محاصره درآمده باشد؟
فقط درختي را كه بداني ميوه‌اش خوردني نيست تباه نموده آن را قطع كن و عليه آن شهري كه با تو جنگ مي‌كند سنگر بساز تا سقوط كند.

 


[1] حلال كردن ميوه‌ي درخت با اجراي مفاد آيه‌هاي 23 و 24 و 25 از فصل 19 كتاب وَييقْرا (لاويان) عملي مي‌شود.

***********************






شوفطیم، چهل و هشتمین

 * هفطارا *



* ه
غطارا
یشعیا، فصل ۵۱/۱۲ - ۵۱/۲۳

یشیشعیافصل پنجاه و یک12. من، (آری) من تسلا دهنده شما هستم.تو کیستی که از انسانی که می میرد و از آدمی که علف پنداشته می شود، هراسانی.13. خد.ای سازنده تو که آسمانها را افراشته و زمین را پایه گذاشته، فراموش کردی و همواره تمام روز از خشم ستمکاران که شاید تا زنده باشند، خود را برای ستمکاری آماده می کنند، می هراسی و اما خشم ستمکار کجاست؟ (مگر خشمش کارگر است؟)14. (ستمکار) می شتابد خود را آزاد کند و خوراکش هم کم نیاید که بمیرد و نابود شود.15. ولی من خد.اوند تو، آرام کننده دریایی که امواجش می خروشد هستم.(خد.ایی که) نامش صاحب لشکریان آسمان است.16. کلام (قول) خود را در دهانت نهادم و تو را در سایه قدرتم (از حوادث) نهفتم. گستراننده آسمان و پایه گذار زمینم تا به صیون بگویم: «تو قوم منی» (و رهاندان تو سخت تر از کار آسمان و زمین نیست.)17. ای یِروشالَییم! برخیز! به پاخیز که از دست خد.ا جام خشمش را نوشیدی.دُرد جام زهرآگین را نوشیدی و مکیدی.18. از همه فرزندانی که یِروشالَییم زاده است، کسی او را ره نمی نماید. (رهنمونی)از تمام فرزندانی که بالانده است، کسی او را دست نمی گیرد. (یاری)19. بر تو دو پیشامد است: «غارت و شکست، قحطی و شمشیرکه با تو همدردی می کند؟ که تو را (مصیبت دیده ای) تسلا می دهد.20. فرزندانت در همه کوچه ها مانند گاوی در دام، در خشم و نهیب خد.اوند، ضعف کرده افتاده اند.21. پس ای بیچاره که بی شراب مست هستی، گوش فرا ده.22. خد.ای تو و معبود حامی قوم خویش چنین گفته استآری این جام زهر و این دُرد کاسه خشم را از دست تو گرفتم، بار دیگر آن را نخواهی نوشید...»23. آن را در دست آنها که درد و غم را برانگیختند و به تو می گفتند: «خم شو تا (از روی تو) بگذریم»، تو هم ناچار برای گذرندگان، پشت خود را چون زمین و گذرگاه می نهادی، می گذارم.


 برداشت از : سایتهای انجمن کلیمیان تهران و له دور وادور /  از نسلی به نسل دیگر 


شاووعا طوو
שבוע טוב


No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information