8.20.2013








برباد درفته 

" Gone with the wind " 1939

Produced by 

U S A & G. Britain

 کلارک گیبل و ویویان لیی ۱۹۳۹ 
تهیه کنندگان
 ایالات متحده امریکا و بریتانیای کبیر

به انتخاب یوئل / اسرائیل
Sent by Yoel / Israel



برباد رفته
" Gone with the wind " 2013

Produceg by 
 U S A & G. Britain

 با شرکت بشار اسد و احمدینژاد ۲۰۱۳
Assad & AhmadineJad

تهیه کنندگان
ایالات متحده امریکا و بریتانیای کبیر 

به انتخاب یوئل / اسرائیل
Sent by Yoel / Israel

******************


ALZHEIMER 
الزهایمـــــــــــر

به انتخاب علی ایرانی
Sent by Ali Irani


 عضو مجمع 
تشخیص مصلحت نظام 
 شد.
به انتخاب اژانه

در روزگارانی دور، غریبی وقت اذان
 وارد قریه ای شد و برای نماز به
 مسجد رفت

امام جماعت را دید که یک دست و یک پا، 
یک گوشش بریده بود
 و یک چشمش از کاسه درآمده بود.

از ریش سپیدی، علت پرسید.

پیرمرد لبخندی زد و گفت:
راه خطا رفت، به حکم شرع پایش را قطع کردیم.
دزدی کرد، دستش را بریدیم .
گوش به خطا سپرد، گوشش را کندیم
  و چشم به نامحرم دوخت، چشمش از کاسه درآوردیم.

مرد طعنه زدبا این همه فضیلت، 
چطور امام جماعتش کردید؟
پیرمرد گفتآخر، اگر جلوی چشممان نبود، 
وقت نماز کفش هامان را می دزدید.

لطفا، هیچ مپندارید که این حکایت
 بدان آوردم که 
 احمدی ژاد عضو تشخیص مصلحت نظام  شد.


خوبی و بدی با داوینچی


به انتخاب صبا طهماسب

لئوناردو داوينچي موقع كشيدن تابلو 
"شام آخردچار مشكل بزرگي شد

مي بايست "نيكيرا به شكل؛ "عيسيو "بديرا 
به شكل "يهودايكي از ياران عيسي كه هنگام شام 
تصميم گرفت به او خيانت كند، تصوير مي كرد.

كار را نيمه تمام رها كرد تا مدلهاي آرمانياش را 
پيدا كند
روزي در يك مراسم همسراييتصوير كامل مسيح 
را در چهره يكي از جوانان همسرا يافت

جوان را به كارگاهش دعوت كرد و از چهره اش
 اتودها و طرحهايي برداشت

سه سال گذشتتابلو شام آخر تقريباً تمام شده بود ؛
 اما داوينچي هنوز براي يهودا مدل مناسبي پيدا نكرده
 بود

كاردينال مسئول كليسا كم كم به او فشار مي آورد
 كه نقاشي ديواري را زودتر تمام كند.
نقاش پس از روزها جست و جو , جوان شكسته و
 ژنده پوش مستي را در جوي آبي يافت

به زحمت از دستيارانش خواست او را تا كليسا بياورند 
چون ديگر فرصتي بري طرح برداشتن از او نداشت
گدا را كه درست نمي فهميد چه خبر است به كليسا 
آوردند، دستياران سرپا نگهاش داشتند و در همان وضع داوينچي از خطوط بي تقوايي، گناه و خودپرستي كه 
به خوبي بر آن چهره نقش بسته بودند، نسخه برداري
 كرد

وقتي كارش تمام شد گدا، كه ديگر مستي كمي از سرش 
پريده بود، چشمهايش را باز كرد و نقاشي پيش رويش 
را ديد، و با آميزه اي از شگفتي و اندوه گفت: "من
 اين تابلو را قبلاً ديده ام!" 
داوينچي شگفت زده پرسيدكي؟
گدا گفتسه سال قبل، پيش از آنكه همه چيزم را از دست بدهم.
موقعي كه در يك گروه همسرايي آواز مي خواندم , زندگي پر از رويايي
داشتم
، هنرمندي از من دعوت كرد 
تا مدل نقاشي چهره عيسي بشوم!!!

مي توان گفتنيكي و بدي يك چهره دارند ؛ 
همه چيز به اين بسته است كه
 هر كدام كي سر راه 
انسان قرار بگيرند.

پائولو كوئيلو




نیازهای مردان و زنان در بعضی جهات مشابهند ولی از آنجا که مردان، مریخی و زنان، ونوسی هستند در یکسری موارد نیز با یکدیگر تفاوت دارندهمه ما انسانها ذاتا دوست داریم مورد توجه و احترام قرار بگیریماگر ما با نیازهای دو طرف آشنا باشیم مسلما روابطمان با همسرمان رو به بهبود می رودوقتی مردی از جانب همسرش مورد احترام قرار می گیرد، به تدریج سعی می کند تبدیل به شخص برتری شوداحترام یکی از فاکتورهایی است که اغلب مردان به آن توجه بسیاری نشان می دهندعشق و احترام برای یک مرد تقریبا هم معنی استبدون شک با انجام روش های زیر شگفت زده شده و شاهد نتایج باورنکردنی آن خواهید بود:








فقر چیــــــــــــه

به اتخاب صبا طهماسبی

فقر اینه که ۲ تا النگو توی دستت باشه 
و ۲ تا دندون خراب توی دهنت؛

فقر اینه که روژ لبت زودتر از نخ دندونت تموم بشه؛

فقر اینه که شامی که امشب جلوی مهمونت میذاری
 از شام دیشب و فردا شب خانواده ات بهتر باشه؛

فقر اینه که ماجرای عروس فخری خانوم و زن صیغه ای 
پسر وسطیش رو از حفظ باشی همه جا دهن به دهن 
بگردونی اما تاریخ کشور خودت رو ندونی؛

فقر اینه که توی خیابون آشغال بریزی و
 از تمیزی خیابونهای اروپا تعریف کنی؛

فقر اینه که ماشین چهارصد میلیون تومانی
 سوار بشی و قوانین رانندگی رو رعایت نکنی؛

فقر اینه که دم از دموکراسی بزنی ولی ، تو خونه بچه ات 
جرات نکنه از ترست بهت بگه که بر حسب اتفاق قاب عکس مورد علاقه ات رو شکسته؛

فقر اینه که ورزش نکنی و به جاش برای تناسب اندام 
از غذا نخوردن و جراحی زیبایی و دارو کمک بگیری؛

فقر اینه که در اوقات فراغتت به جای
 سوزاندن چربی های بدنت بنزین بسوزانی؛

فقر اینه که کتابخانه خونه ات کوچکتر از یخچالت باشه؛

فقر اینه که به جای کمک به یه آدمی که نیازمند کمکه، 
موبایلت رو دربیاری و ازش فیلم و عکس بگیری؛
با ژست روشنفکری پخش کنی
 بگی آی اینه مملکت ما

فقر اینه که تمامیِ ابزار مدرنِ آشپزی توی آشپز
خونه ات باشه ولی فقط نیمرو درست کردن بلد باشی

****************


دوربین مخفی

یک راهبندان واقعی

به انتخاب مژگان هارونی


CANDID CAMERA
A REAL TRAFFIC JAM   
Sent by Mojgan Harouni





به انتخاب داریوش مجد سوئد




انجمن ایران و سوئد : دانشمندان توصيه مي كنند براي كنترل ميگرن از زنجبيل استفاده كنيد.ميگرن و زنجبيل زيرا اين گياه دارويي مفيد، براي پيشگيري و كنترل ميگرن در حد داروهاي شيميايي مصنوعي مدرن كه احتمالا داراي عوارض جانبي نيز هستند، موثر است.
طبق نظر دكتر كريشنا سريواستاوا از دانشگاه اودنسن دانمارك، زنجبيل كه براي سالهاي متمادي در كشورهاي مختلف جهان براي درمان سردرد، تهوع و اختلالات عصبي مورد استفاده قرار ميگرفته است تاثيري دارد كه براي كنترل ناراحتي هاي فوق از نظر دانش فيزيولوژي منطقي به نظر مي رسد.
وي ميگويد: زنجبيل مانند آسپرين و برخي از ساير داروهاي ديگر ضدميگرن براي كنترل عكس العملهاي التهابي شامل هيستامين و درد كمك ميكند.
پيشنهاد ميشود كه با احساس اختلال ديد كه معمولا اولين علامت شروع حمله ميگرن است زنجبيل خورد؛ يعني حدود۵۰۰ - ۶۰۰ ميلي گرم كه در حدود ۱/۳ قاشق مرباخوري است پودر زنجبيل را در آب ساده ريخته و خورد.
اما اگر بيماران مبتلا به ميگرن مصرف ريشه زنجبيل تازه را در برنامه رژيم غذايي خود قرار دهند، از نظر تكرار و شدت هر حمله تخفيف قابل ملاحظهاي را مشاهده خواهند كرد.
سردردهاي ميگرني كه ۱۰٪ درصد جمعيت را تشكيل ميدهد، در زنها شايعتر است و بهتر است افراد مستعد، از خوردن شكلات و پنير كهنه كه باعث شروع سردردهاي ميگرني ميشود و همچنين مصرف الكل، كنسروها و غذاهاي حاوي ادويه مخصوص غذاي چيني (مونوسديم گلوتامات) كه طعمي شبيه گوشت ايجاد ميكند، پرهيز كننده


ONLY IN ISLAMIC 
REPUBLIC OT IRAN
تنها در جمهوری اسلامی
به انتخاب داریوش مجد / سوئد



Image
Image
Image
Image
Image

دیدم برهم دخترکی داده به گوش 
پیغام امامی که  کند اویزه گوش
 چونکه خواهد بکشد شعله شهوت خاموش 
بایدش رفت بر صیغه گر و صیغه فروش
داوید
*************


مهران راد
برگرفته از سایت ایرانیان سوئد

هزار سال ( بزی ) - زندگی کنی 


در پس نام و سنت مهرگان دو جريان به‌ظاهر جداگانه قرار دارد و البته حدس و گمان‌هايی که می‌توان دو 
جريان را به هم وصل کرد. اين نوشته کوششی است برای طرح اين دو موضوع و بحث در ارتباط بين آن‌ها:


Image


*************

شهر خالی، کوچه خالی




پیش از اینها...
فروغ فرخـــــــزاد


به انتخاب بمان فروغی

پيش از اينها خاطرم دلگير بود

از خدا، در ذهنم اين تصوير بود

آن خدا بي رحم بود و خشمگين

خانه اش در آسمان، دور از زمين

بود، اما در ميان ما نبود


مهربان و ساده و زيبا نبود
در دل او دوستي جايي نداشت
مهرباني هيج معنايي نداشت
هرچه مي پرسيدم، از خود، از خدا
از زمين، از آسمان، از ابرها
زود مي گفتند: اين كار خداست


پرس و جو از كار او كاري خطاست
هر چه مي پرسي، جوابش آتش است
آب اگر خوردي، عذابش آتش است
تا ببندي چشم، كورت مي كند


تا شدي نزديك، دورت مي كند
كج گشودي دست، سنگت مي كند
كج نهادي پاي، لنگت مي كند

با همين قصه، دلم مشغول بود
خوابهايم، خواب ديو و غول بود
خواب مي ديدم كه غرق آتشم
در دهان شعله هاي سركشم


در دهان اژدهايي خشمگين
برسرم باران گُرزِ آتشين
محو مي شد نعره هايم، بي صدا
در طنين خنده خشم خدا...


نيت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه مي كردم، همه از ترس بود
مثل از بركردن يك درس بود
مثل تمرين حساب و هندسه
مثل تنبيه مدير مدرسه


تلخ، مثل خنده اي بي حوصله
سخت، مثل حلّ صدها مسئله
مثل تكليف رياضي سخت بود
مثل صرف فعل ماضي سخت بود

تا كه يك شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد يك سفر
در ميان راه، در يك روستا
خانه اي ديديم، خوب و آشنا


زود پرسيدم: پدر اينجا كجاست ؟
گفت: اينجا خانة خوب خداست !
گفت: اينجا مي شود يك لحظه ماند
گوشه اي خلوت، نمازي ساده خواند
باوضويي، دست و رويي تازه كرد
با دل خود، گفتگويي تازه كرد

گفتمش: پس آن خداي خشمگين
خانه اش اينجاست ؟ اينجا، در زمين ؟
گفت: آري، خانه او بي رياست
فرشهايش از گليم و بورياست
مهربان و ساده و بي كينه است
مثل نوري در دل آيينه است


عادت او نيست خشم و دشمني
نام او نور و نشانش روشني
قهر او از آشتي، شيرين تر است
مثل قهر مهربانِِ مادر است

دوستي را دوستمعني مي دهد
قهر هم با دوست، معني مي دهد
هيچ كس با دشمن خود، قهر نيست
قهري او هم نشان دوستي است ...

تازه فهميدم خدايم، اين خداست
اين خداي مهربان و آشناست
دوستي، از من به من نزديكتر
از رگ گردن به من نزديكتر

آن خداي پيش از اين را باد برد
نام او را هم دلم از ياد برد
آن خدا مثل خيال و خواب بود
چون حبابي، نقش روي آب بود
مي توانم بعد از اين، با اين خدا
دوست باشم، دوست ، پاك و بي ريا

مي توان با اين خدا پرواز كرد
سفره دل را برايش باز كرد
مي توان در باره گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
چكه چكه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صدهزاران راز گفت

*********************
 باور کنیم که
 نه با این > شینش 
بلکه با ان > شینش 

به انتخاب مژگان هارونی

۱. مرد را به عقلش نه به ثروتش
۲. زن را به وفايش    نه  به جمالش
۳دوست را به محبتش نه به کلامش

۴. عاشق را به صبرش نه به ادعايش

۵.                         مال را به برکتش نه به مقدارش

۶.                         خانه را به آرامشش نه به اندازه اش

۷.                         اتومبيل را به کاراييش نه به مدلش

۸.                         غذا را به کيفيتش نه به کميتش

۹.                         درس را به استادش نه به سختيش

۱۰.                 دانشمند را به علمش نه به مدرکش

۱۱.                 مدير را به عمل کردش نه به جايگاهش

۱۲.                 نويسنده را به باورهايش نه به تعداد کتابهايش

۱۳.                 شخص را به انسانيتش نه به ظاهرش

۱۴.                 دل را به پاکيش نه به صاحبش

۱۵.                 جسم را به سلامتش نه به لاغريش

۱۶.                 سخنان را به عمق معنايش نه به گوينده اش

************




 جوک بشنویم


بدبخت



دفترخانه ها از طریق پیامک
صیغه

برای مشتری
پیدا می کنند!
 رئیس ثبت احوال و اسناد در باره
 پیامک های صیغه
   که توسط دفاتر اسناد فرستاده می شود
گفت:اين كارخلاف قانون است و
 کار هر کس نیست خرمن کوفتن
 گاهی دفترخانه‌هايی چنين اقداماتی می کنند
 یعنی افراد می آیند
 اطلاعات خودشان را میدهند و

 دفترخانه ‌ها برای انان همسران موقت پیدا می کنند
که البته این قانونا « اختلال در کسب درامد دیگران » محسوب میشود !.
این شغل خداپرستانه مختص انانیست که برای فرارسیدن به این چنن 
روزهای اسلامی از زمان شاه که به خاطر اینگونه رفتارهایشان
 بعنوان مفاسد فی الارض در
  «‌ زندانهای ساواک » اقامت گزیده اند
 تاکنون که درس ان را تمام کرده و بعد از بروز انقلاب ائمه مطهرین
برخاسته در قرون بیستم و اکنون بیست و یکم موفق به کسب مدرک دکترای
 این « کار شریف » از دست امامان سیزدهم و چهاردهم گردیده اند
میباشد و بس




جوک په نه په




دوستم رفتیم باغ وحش جلوی قفس شیرا وایسادیم
دوستم میگه : شیره؟
می گم : نه گربه اس باباش مرده ریش گذاشته !
*
بعد از چند ساعت عمل بچم به دنیا اومده با 
کلی ذوق به بابام نشونش می دم
می گه : بچته ؟
می گم : نه این تریاله باید رجیستر شه 
و فولش کنم تا مال خودم شه !
*
به دوستم می گم فهمیدی آناهیتا جدا شد ؟
با کلی احساس غم و تعجب می گه : از شوهرش؟
نه چسبیده بود کف ماهیتابه با کفگیر جداش کردم !
*
واسه استخدام رفتم یه شرکتی
خانومه مسئول مصاحبه می گه
شما هم برای آگهی استخدام اومدین؟
گفتم :‌ نه اومدم بگم اصلا رو من حساب نکنین !
با لگد پرتم کردن بیرون !
*
جلو خواهرم سوسکه رو با کفش لهش کردم
 دل و رودش پخش زمین شده
خواهرم میگه : مرده الان ؟
گفتم : نه این ترمیناتوره الان خودش رو 
جمع می کنه دوباره راه میافته
*
دوستم می گه : چجوری استرالیا اقامت گرفتی ؟
میگم : تحصیل در دانشگاه های استرالیا
میگه : یعنی اپلای کردی؟
گفتم :نه تو دفترچه کنکور انتخاب هشتم 
تیک زدم استرالیا قبول شدم !
*
به استاد میگم : لطفا کمکم کنید دارم مشروط می شم
می گه : منظورت اینه که نمره می خوای ؟
گفتم : نه نظر شما رو در مورد مقدار و
 جنس خاکی که باید بریزم تو سرم می خوام!
*
تو خیابون دو تا گردن کلفت اومدن موبایلمو
 ازم گرفتن با مشتم زدن تو کلم
یارو می پرسه : دزد بودن ؟
میگم نه رفیقام بودن با هم شوخی دستی داریم !
*
ماشینو تو روزنامه تبلیغ کردم
یارو زنگ زده می گه : می خوای بفروشی ؟
میگم معدلش بیست شده برای
 اینکه تشویقش کنم آگهی کردم


رفتم دندون پزشکی میگم میخوام جرم گیری کنم، 
میگه دندوناتون؟ میگم  پس نه سرویش بهداشتی تونو!


دوستم اومده خونمون میگه خونه خودتونه؟ میگم 
خونه خودمون دوتا کوچه پایین تره 
دایورتش کردم اینجا!!!


رفتیم موزه حیوانات میگه یعنی اینا خشک شدن؟میگم
نــه ژست گرفتن ،بعد ساعت کاری موزه میرن جنگل
پیش خانواده هاشون!!!!


رفتم الکتریکی می گم آقا سه راهی دارین؟ میگه 
سه راه برق؟!!!میگم نه سه راه آذری، دربست



دوستم رفتیم باغ وحش جلوی قفس شیرا وایسادیم
دوستم میگه : شیره؟
می گم : نه گربه اس باباش مرده ریش گذاشته !


بعد از چند ساعت عمل بچم به دنیا اومده با 
کلی ذوق به بابام نشونش می دم
می گه : بچته ؟
می گم : نه این تریاله باید رجیستر شه 
و فولش کنم تا مال خودم شه !


به دوستم می گم فهمیدی آناهیتا جدا شد ؟
با کلی احساس غم و تعجب می گه : از شوهرش؟
نه چسبیده بود کف ماهیتابه با کفگیر جداش کردم !


واسه استخدام رفتم یه شرکتی
خانومه مسئول مصاحبه می گه
شما هم برای آگهی استخدام اومدین؟
گفتم :‌ نه اومدم بگم اصلا رو من حساب نکنین !
با لگد پرتم کردن بیرون !


جلو خواهرم سوسکه رو با کفش لهش کردم
 دل و رودش پخش زمین شده
خواهرم میگه : مرده الان ؟
گفتم : نه این ترمیناتوره الان خودش رو 
جمع می کنه دوباره راه میافته

به استاد میگم : لطفا کمکم کنید دارم مشروط می شم
می گه : منظورت اینه که نمره می خوای ؟
گفتم : نه نظر شما رو در مورد مقدار و
 جنس خاکی که باید بریزم تو سرم می خوام!


 
تو خیابون دو تا گردن کلفت اومدن موبایلمو
 ازم گرفتن با مشتم زدن تو کلم
یارو می پرسه : دزد بودن ؟
میگم نه رفیقام بودن با هم شوخی دستی داریم !

رفتم دندون پزشکی میگم میخوام جرم گیری کنم، 
میگه دندوناتون؟ 
میگم نه، پس سرویش بهداشتی تونو؟!

دوستم می گه ماشینتو تو روزنامه تبلیغ کردی
 می خوای بفروشیش؟
 نه معدلش ۲۰ شده می خوام ازش قدردانی کنم
 
دوستم اومده خونمون میگه خونه خودتونه؟ 
میگم نه خونه خودمون دوتا کوچه پایین تره
 دایورتش کردم اینجا!!!
 
رفتیم موزه حیوانات میگه یعنی اینا خشک شدن؟
میگم نــه اینا ژست گرفتن ،بعد ساعت کاری 
موزه میرن جنگل پیش خانواده هاشون!!!!

رفتم الکتریکی می گم آقا سه راهی دارین؟
 میگه سه راه برق؟!!! 
نه برو سه راه آذری، دربست

 یارو به دوس دخترش میگه فرق تو با بز چیه؟ 
دوس دخترش قهر میکنه میره
یارو داد میزنه بیا بابا فرقی ندارین شوخی کردم

مسافری که تازه واردیکی از شهرها شده بود 
به یه یارو میگه آقا ما اینجا غریبیم
اینجا کجا آمپول میزنن؟ 
یارو باسنشو نشون میده میگه اینجا.
--------------------
دقت کردین
دقت کردین همیشه بلافاصله بعد از کلیک کردن
 روی آیکن Shut Down یادت میاد که
 چه کاری با کامپیوتر داشتی !

دقت کردین یه چیزی رو پوست میگیرین میخواین
 بخورینش بعد بجای اینکه پوستشو بندازین سطل
 آشغال خودشو میندازین تو سطل
لامصب از شکست عشقی هم بدتره


گویش دختران

گویش دختران در سال ۸۱ : عزیزم ، 
عشقم چرا ناراحتی ؟ قربونت برم !
گویش دختران در سال ۸۶ : عزیزم ،
 عشقم چرا ناراحنی ؟ قلبونت برم !
گویش دختران در سال ۹۱ : عجیجم ،
 عجقم چلا نالاحتی ؟ قلبونت بلم !
گویش دختران در سال ۹۶ : دیبیلیم ، 
عولوپولو ، بیلی بولونات !
دقت کردین ؟
کافیه تو یه رابطه ی عاشقانه باشی;
اونوقته که از زمین و آسمون 
بهت پیشنهادای دوستی میشه !
اما حالا اگه تنها باشی به مارمولک 
پیشنهاد بدی ردت می کنه !

دلداری یارو به پسرش موقع آمپول زدن :
هرچی کمتر بهش بیشتر فکر کنی،
 بیشتر دردش کمتر میشه

گالیله غلط کرد گفت زمین میچرخه
اگه میچرخه پس چرا خنک نمیشه ؟


به خواهرم میگم دعا کن برام ،
دعای بچه ها زود اجابت میشه
میگه :دِ نَه دِ اگه دعای بچه ها اثر داشت
وقتی که من شیش سالم بود و تو اون 
عروسکمو شیکوندی ، باید میمردی !


رفیقم اومده خونمون ! وضو گرفته میخواد 
نماز بخونه ! می پرسه قبله کدوم طرفه ؟!
میگم : میخوای نماز بخونی ؟!
میگه نه میخوام دیش ماهوارتونو تنظیم کنم !

جوک درمورد خانومها

بچه: چرا عروس لباس سفید میپوشه؟
مامان: چون بـهـتـرین خاطره زندگیشـه
بچه: چـرا دامـاد مــشـکـی مـیـپـوشـه؟
.
.
مامان: خـــفه شـــو برو تو اتاقت

دقت کردین خانم ها وقتی میخوان خط چشم
بکشن دهنشون رو باز میکنن؟؟!!!
رابطه خاصی بین این دو هست آیا!!

تعریف دخترا از موش….
.
.
.
موجودی که در نهایت منجر
 به انقراض دخترها خواهد شد


بزرگترین کابوس یه دختر چیه؟
.
.
نامزدش ﺳﺮﺵ ﻫﻮﻭ ﺑﯿﺎﺭﻩ = ﻧﻪ
ﺷﺎﺭﮊ ﺍﯾﺮﺍﻧﺴﻠﺶ ﺗﻤﻮﻡ ﺑﺸﻪ =ﻧﻪ
ﺩﻭﺳﺘﺶ ﻣﺦ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﺑﺰﻧﻪ = ﻧﻪ
ﺷﺐ ﺩﯾﺮ ﺑﺮﺳﻪ ﺧﻮﻧﻪ = ﻧﻪ
ﺑﺮﺍﺵ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭ ﮐﻠﻨﮓ ﺑﯿﺎﺩ = ﻧﻪ
ﻣﺨﺎﻃﺐ ﺧﺎﺻﺶ ﺑﺮﻩ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺑﺸﻪ = ﻧﻪ
ﭘﺲ ﭼﯽ ….
ﻣﯿﺘﻮﻧﻪ ﺑﺎﺷﻪ ؟؟
.
ﭘﺴﻮﺭﺩ ﻓﯿﺲ ﺑﻮﮎ ﺍﺵ ﺭﻭ
 ﺩﺍﺩﺵ ﺑﺪﺯﺩﻩ = ﻧﻪ
.
ﭘﺲ ﭼﯽ؟؟؟
.
.
.
پارک دوبل !


بﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ 
ﺍﺷﺘﻬﺎﺷﻮﻥ ﺑﺎﺯ ﻣﻴﺸﻪ.

ﺧﻮﻧﻪ ﺟﺪﻳﺪﺗﺮ – ﻣﺒﻠﻤﺎﻥ ﺍﻳﺘﺎﻟﻴﺎﻳﻲ – 
ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺷﺎﺳﯽ ﺑﻠﻨﺪ – ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ
ﺧﺎﺭﺟﻪ.
.
.
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎﺑﺎﺷﻮﻥﺑﻮﺩﻥ:
ﻣﺴﺘﺎﺟﺮ ﺑﻮﺩﻥ – ﺑﺎ ﺍﺗﻮﺑﻮﺱ ﺍﻳﻨﻄﺮﻑﺍﻭن
ﻄﺮﻑ ﻣﻴﺮﻓﺘﻦ – ﻣﻴﺰ ﻧﺎﻫﺎﺭ
ﺧﻮﺭﻱ ﻧﺪﺍﺷﺘﻦ



یه روز یه زن نویسنده به برنارد شاو گفت:
اگر من زن تو بودم توی 
فنجون چایت سم میریختم
برنارد شاو هم گفت :
اگر تو زن من بودی من هم بدون معطلی
 اون فنجون رو سر میگشیدم


وقتی هوا بارونی میشه :
.
.
.
.
برخورد پسرا : ااااه دیگه نمیشه فشن کرد :( ((
برخورد دخترا : آخ جوون , مامان چکمه هام کجان


یه دختـــری تعـــــریف میکرد:
دیروز داداشم چند ثانیه بهم نگاه کرد
 بعد با یه حالت دلسوزانه گفت : تو
خونه هم که هستی آرایش کن


به یارو میگن اگه دنیا را به تو بدن چه کارمی کنی؟
 می گه من زن دارم


بچه ها داشتن سرکلاس شلوغ می کردن
 معلمه میاد میگه اینجا طویله است 
یکیشون میگه نه آقا اشتباه اومدید.


میگه اون بالا چی کار میکنی 
میگه دارم توت میخورم 
میگه این که درخت چناره 
میگه توت تو جیبمه
دزده میره دزدی چیزی پیدا نمیکنه

 مشق بچه هاراخط خطی میکنه


 یارو از ساختمون ده طبقه میفته پایین، 
همه جمع میشن دورش، ازش میپرسن: آقا 
چی شده؟ میگه: والله منم تازه رسیدم!

یه روز یک پیر مرد داشته گوسفند هاشو از راه اهن
 عبور میداده یکد فعه قطار میاد چند تا از گوسفند
 هارو میبره 
پیر مرده میگه بخیر گذشت که طولی امد 
اگه عرضی میومد همشو میبرد!!!


راز یک زندگی زناشویی موفق و بی مجادله

یک روز از یک زوج خوشبخت سوال کردم
دلیل موفقیت شما در زندگی زناشوئیتان در چیست ؟
چرا هیچ وقت باهم دعوا نمیکنید؟
آقاهه پاسخ داد: من و خانمم از روز اول حد
 و حدود خودمان را مشخص کردیم
قرار شد خانم بنده فقط در مورد مسائل جزئی حق
 اظهار نظر داشته باشه و من هم به عنوان یک آقا 
در مورد مسائل کلی نظر بدهم!
گفتم: آفرین! زندهباد ! تو آبروی همهی
 مردها را خریدهای ! من بهت افتخار میکنم.
حالا این مسائل جزئی که خانمت در مورد 
اونها حق اظهارنظر داره، چیه ؟
آقاهه گفت: مسائل بیاهمیتی مثل این که ما با کی
 رفتوآمد کنیم، چند تا بچه داشته باشیم، 
کجا زندگی کنیم، کی خانه بخریم، ماشینمان چه
 باشد، چی بخوریم، چی بپوشیم و ...
گفتم: پس اون مسائل کلی و مهم که تو 
در موردش نظر میدی، چیه ؟
آقاهه گفت: من در مورد مسائل بحران خاور میانه،
 نوسانات دلار، قیمت نفت و اوضاع جاری 
مملکت نظر میدهم.
Michael Davis 
Sent by Mojgan Harouni


No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information