5.08.2013








امیدواریم ما خارج نشینا
 یادمون نرفته که این همون
* بچه * 
محل خودمونه؟!


دختر افغان

سروده ای از شاعره ی ۲۵ ساله افغانستان

نادیا انجمن 

که درزیر ضربات مشت و لگد شوهرش 

جان داد

در اهنگی بسیار زیبا که توسط 
خواننده افغانی مقیم در غربت ، 
شهلا زولاند اجرا گردیده
نیست شوقی که زبان باز کنم، از چه بخوانم؟ 
من که منفور زمانم، چه بخوانمچه نخوانم 

چه بگويم سخن از شهد، که زهر است به کامم 
وای از مشت ستمگر که بکوبيده دهانم 

نيست غمخوار مرا در همه دنيا که بنازم 
چه بگريم، چه بخندم، چه بميرم، چه بمانم 

من نه آن بيد ضعيفم که ز هر باد بلرزم 
دخت افغانم و برجاست که دايم به فغانم

ياد آن روز گرامی که قفس را بشکافم 
سر برون آرم از اين عزلت و مستانه بخوانم 

من و اين کنج اسارت، غم ناکامی و حسرت 
که عبث زادهام و مهر ببايد به دهانم 

دانم ای دل که بهاران بود و موسم عشرت 
من پربسته چه سازم که پريدن نتوانم 

گرچه ديری است خموشم، نرود نغمه ز يادم 
زان که هر لحظه به نجوا سخن از دل برهانم 

*********
مرا دیکتاتور بنامید





مرا مستبد بدانید, مرا دیکتاتور بنامید ،
 باز هم حکم میکنم .....
برای نجات و سعادت ملت ایران
 التماس نمیکنم ،
 بلکه حکم میکنم


برای نجات فرزندانتان از ابله و
 وبا و بیماری ، حکم میکنم .....

برای زدودن جهل و خرافات و
 بیسوادی ، حکم میکنم .....


برای رساندن ایران به جایگاه
 شایسته اش در جهان ، حکم میکنم .....

برای آسایش و پیشرفت و 
رفاه همه ایرانیان ، حکم میکنم .....

برای باسواد شدن و دستیابی
 به دانش و بینش ، حکم میکنم .....

مرا دیکتاتور بنامید ،
 باز هم حکم میکنم .....

برای نجات جان شما از دست راهزنان
 و دزدان ، حکم میکنم .....

برای نجات ایران از تجزیه و 
برای یکپارچگی میهن ، حکم میکنم .....

برای کوتاه کردن دست انگلیس و روسیه ،
از مال و جان و ناموستان ، حکم میکنم .....

برای نجات افکارتان از چنگ 
خرافات آخوندی ، حکم میکنم .....

مرا مستبد بدانید ، 
ولی باز هم من حکم میکنم .....

برای داشتن ایرانی متمدن و پیشرفته 
و قدرتمند ، حکم میکنم ......

برای ساختن دبستان و دانشگاه و
 راه آهن و کارخانه ، حکم میکنم .....

برای آزاد ساختن دست زنان ازچادر
برای استقلال آنها ،حکم میکنم .....

هر تهمتی را به جان میخرم ،مستبد 
و قلدر و دیکتاتور میگردم ، اما ......

برای سربلندی و بزرگی و شکوه ایران
 و احترام و قدرت ایرانی باز هم
حکم میکنم
*****************
بعد یک عمر تازه فهمیدم چرا به رضا شاه می گفتند رضا قلدر!
پادشاه مملکت می رفته زمان حرکت قطارها رو هم چک می کرده تا اگر تاخیر داشتند دهن رییس راه آهن رو سرویس می کرده!
آخه آدمی با این نظم و ترتیب رو نباید از مملکت بیرون انداخت؟!
تازه پسرش رو هم همراهش می برده تا یادش بده!


اما انگار اینجوری واسه مملکت بهتره !
چرت بعد از صرف ناهار پلو شپش



****************************


چند روزی بود معده درد گرفته بودم , دنبال اطلاعات جامع تر می گشتم که به اینمقاله برخوردمامیدوارم مفید باشد.ه
بروز هر گونه درد در ناحیه زیر سینه تا پایین شکم به عنوان درد معده در نظر گرفتهمی شود.


***********************




برای قرنها این کلیشه گفته شده است که "روسپیگری همیشه بوده و خواهدبود"، اما اینک، موفقیت یک کشور در از میان برداشتن روسپیگری همانند فانوسیاست که راه را روشن کرده استسوئد تنها در طول پنج سال توانسته استشمار زنان روس - پ - ی‌ در این کشور را بهطرز چشمگیری کاهش دهد.

*************
جنده، خانم، جنده
به انتخاب ژالان


عصر جمعه است و دلم گرفته . می زنم تو خیابون و از سرازیری توی بلوار پیاده میرم سمت پله های پارک که یهو یه ماشین بوق می زنه ، به روی خودم نمیارم و به سرعت قدمهام اضافه می کنم. کمی جلوتر ترمز می زنه. حالیمه چی کار داره می کنه. به روی خودم نمیارم و از کنارش بی تفاوت رد می شم.
سرعتش را هم قدم من می کنه و شیشه ی سمت کمک را میده پایین و می گه : خانوم محترم کجا تشریف می برید؟ جواب نمی دم. نیشش را تا بناگوش باز می کنه و باز می گه : خانوم عزیز ، بنده همه جوره در خدمت شما هستم. با صدای سگی که اماده پاچه گرفتنه میگم که مزاحم نشه ، اما خوب حالیش نیست. لابد فکر می کنه دارم "ناز" می کنم.

نیش ترمزی می زنه و همانطور در حال رانندگی کیف پولش را از جیب شلوارش می کشه بیرون.: خانوم محترم ، بیا بابا ،هر چی تو بگی،قربونت برم، ضد حال نزن دیگه .لای کیف پولش را باز کرده و اسکناس وچک پول تعارف می کنه و همزمان چشمک می زنه که سخت نگیرم.

یک آن هوس می کنم که بپرم و در ماشینش را باز کنم و بکشمش پایین و با قوت هر چه تمام تر ، پس کله اش را بگیرم و صورتش را توی شیشه ی ماشینش خورد کنم اما چون با خشونت مخالفم منصرف می شوم.( البته دلیل اصلیش اینه که زورم بهش نمی رسه) . دستهام را می ذارم روی شیشه و تا سینه خم می شم توی ماشین. .گل از گلش شکفته ، دور و برم را نگاه می کنم و فاصله ام را تا پارک می سنجم.
توی خیابون هیچ کس نیست. لبخند پهنی می زنم و می پرسم: حالا چی چی داری؟ کیفشو بالا میاره و نگاه هرزه اش از روی لبهایم تا سینه ها پایین می آید، کیف پول را توی هوا می قاپم و با تمام قدرتم پرت می کنم آن طرف بلوار و مثل فشنگ به سمت پارک می دوم. پشت سرم صدای کشیده شدن ترمز دستی و باز شدن در ماشین می آید و مردک از ته جگرش فریاد می زند:
اووووووووووووووووووووووووووووووی، جنده !
و من همینطور که می دوم با خودم فکر می کنم که چفدر جالب است که درجمهوری اسلامی تا وقتی فکر می کنند جنده ای ، خانوم محترم صدایت می کنند و وقتی مشخص می شود این کاره نیستی تبدیل به یک جنده می شوی .....



.....................
انتخابات دگر
شعر از احمد طناز
به انتخاب افرودیتا شادی
  
انتخـابـات دگـر، بـار دگـر در راه است
خلق را وعده پوچ سر خرمن بدهید
پســران عزبــی را کــه مجـرد هستنـــد
همه را یک شبه با سازودُهُل زن بدهید
بــه مدیــران ادارات کلیـــدی ، اسفنــــد
غیر پاداش کلان یک دوسه تا وَن بدهید
وَ بـه افـرادِ مـوثـر سنـدِ بـاغ و زمیـن
در محل ِ خفنـی از طرف مـن بدهیــد
به زنان تا که بیایند و به ما رای دهند
قـول آزادی ِ کوتاهــی ِ دامــن بدهیــــد
گرگ را وعده ی میش وبه خران وعده ی کاه
جـوجـه ها را الکــــی وعــده ی ارزن بدهیـــد
گر چه موجودی ِ صندوق تمام است ولی
به رعیت کوپن ِ شکر و روغـن بدهیــــد
خانه در مملکت ارزان شد و باید پس از این
به جهــان وعـده ی ارزانی ِ مسکـن بـدهیـــد
الکی تــوی ِ سخنرانـی تــان در سیمــــا
وعـده ی کنتـرل قیمــتِ آهــن بــدهیــــد
یا به اموات علی رغم  گرانی ِ قبــور
قول ِ کمتر شدن ِ قیمتِ مدفـن بدهیـــد
تا که تاثیـر کنــد صحبتتــان بیـن ِ عــوام
وعده ها را همه با واژه ی شرعا" بدهید
الغرض کار ندارم که چطـوری ، لیکن
تا زمان ِ همه پرسی ،همه کلا" بدهیـد
خشتکش پاره شد و احمد ِ طناز نوشت
به طرف حداقل یک نخ و سـوزن بدهید
*************

علی کسی بود که

شب جنگ جمل، زبیر را صدا زد و با ذکر 
خاطره برادری سابقشان و سابقه جهادشان
 با هم در محضر پیغمبر، دل او را لرزاند
و از جنگ منصرفش کرد 
،سلاحشکلمهبود.

علی کسی بود که :
سعد ابن وقاص، مشروعیت دولتش را نپذیرفت 
و بیعت نکرد، نه خانه خرابش کرد، نه در
 خانه حبسش کرد و نه حتی علیهش سخن گفت


**************** 

نیروی ایمان
به انتخاب مژگان هارونی


وقتی که خداوند چیزی رو
 از تو به غنیمت میگیره
نه اینکه داره تو رو تنبیه میکنه
 الا دستهاتو باز میکنه تا 
به یه چیز بهتری دست پیدا کنی!
روی این جمله تمرکز کن
* خواست خداوند در این نیست
 که تو رو به جائی بکشونه که
 شکوه و عظمت او در انجا ساکن نیست
که نتونه در برابر ناملایمات سپر بلات باشه *
امروز شاهد اتفاق خوبی در 
زندگیت خواهی بود
که همیشه داشتیش و نمیدیدیش!
* ای هشم، خدای ما که از مسکن من عبور میکنی و تمام نگرانیها و بیماریهای من رو از اونجا دور میکنی، خواهش میکنم به نام نامیت لطفی که به حال من داری رو شامل افراد خوانواده ام هم بدار و همواره اونها رو سالم و یکپارچه نگه دار، امین


زندگی
به انتخاب رازگل




****************

نینا بوری ژیمناست ایرانی
به انتخاب پرویز حکیمی

*********************************
مسلمان نمونه
به انتخاب پرویز حکیمی
 اگر چه این میتواند اغاز راهی طولانی برای بهبود چهره تروریستی مسلمانان در جوامع بین المللی گردد 
ولی بالاخره باید روزی از جائي شروع میشد!
دقت کنید این خانم با خود بمب حمل نمیکند و خطری جانی هم کسی را تهدید نمیکند اما خطر دیگری در بر دارد که به قبول * ریسک ان * میارزد!
*******************************

به دربند تهران خوش امدید
به انتخاب مژگان هارونی






 




























**********************


سه داستان کوتاه خواندنی درباره تخصص

به انتخاب راز گل
مهندس متبحر ...

مهندسی بود که در تعمیر دستگاه های مکانیکی استعداد و تبحر داشت. او پس از۳۰ سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز نشسته شد. دو سال بعد، از طرف شرکت درباره رفع اشکال به ظاهر لاینحل یکی از دستگاه های چندین میلیون دلاری با اوتماس گرفتند. آنها هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام داده بودند و هیچ کسی نتوانسته بوداشکال را رفع کند بنابراین، نومیدانه به او متوسل شده بودند که در رفع بسیاری از این مشکلات موفق بوده است. مهندس، این ا مر را به رغبت می پذیرد. او یک روز تمام به وارسی دستگاه می پردازد و در پایان کار، با یک تکه گچ علامت ضربدر روی یک قطعه مخصوص دستگاه می کشد و با سربلندی می گوید: اشکال اینجاست آن قطعه تعمیر می شود و دستگاه بار دیگر به کار می افتد. مهندس دستمزد خود را ۵۰۰۰۰ دلار معرفی می کند.حسابداری تقاضای ارائه گزارش و صورتحساب مواد مصرفی می کند و او بطور مختصر این گزارش را می دهد:

بابت یک قطعه گچ۱ دلار و بابت 
دانستن اینکه ضربدر را کجا بزنم۴۹۹۹۹ دلار

 ...............

کیفیت و استانداردهای ژاپنی ها

چند سال پیش، آی بی ام تصمیم گرفت که تولید یکی از قطعات کامپیوترهایش را به ژاپنیها بسپارد.
در مشخصات تولید محصول نوشته بود سه قطعه معیوب در هر ۱۰۰۰۰قطعه ای که تولید می شود قابل قبول است. هنگامیکه قطعات تولید شدند و برای آی بی ام فرستاده شدند، نامه ای همراه آنها بود با این مضمون:
مفتخریم که سفارش شما را سر وقت آماده کرده و تحویل می دهیم.
برای آن سه قطعه معیوبی هم که خواسته بودید خط تولید جداگانه ای درست کردیم و آنها را فراهم ساختیم امیدواریم این کار رضایت شما را فراهم سازد.

.................... 

جراح قلب و تعمیر کار

روزی جراحی برای تعمیر اتومبیلش آن را به تعمیرگاهی برد. تعمیرکار بعد از تعمیر به جراح گفت:
من تمام اجزا ماشین را به خوبی می شناسم و موتور و قلب آن را کامل باز می کنم و تعمیر میکنم. در حقیقت من آن را زنده می کنم. حال چطور درامد سالانه ی من یک صدم شماست.
جراح نگاهی به تعمیرکار انداخت و گفت : اگر می خواهی درامدت ۱۰۰برابر شود اینبار سعی کن زمانی که موتور در حال کار است آن را تعمیر کنی!!!!


......................


پندی سیاسی

  در سرزمینی که سایه آدم های کوچک بزرگ شد,
 آفتاب در حال غروب کردن است
یک تمدن بزرگ تا از درون منهدم نشده
 از بیرون مغلوب نمیشود.
بنابر این استحکام یا تزلزل یک تمدن
 را باید در درون ساختار آن جامعه 
جستجو کرد نه در دسیسه های خارجی


.......................


لبخند امید



به انتخاب پرویز
ببخشید ، نام شاعر / شاعره را نمیدانم

"خجالت" دیشب آمد زار میزد
سرش را بر در و دیوار میزد
"سلامت" را گرفته حاکم شرع
چه شلاقی به آن بیمار میزد

"رذالت" جسته بر بام "وقاحت"
"عدالت" را در آنجا دار میزد

"فقاهت" با "جهالت" گشته همدست
خلایق را گره در کار میزد

"امانت" را "طمع" تسخیر کرده
طلا در کامیون ها بار میزد

"غرض" تنبک زنان اطوار میریخت
"خصومت" همره او تار میزد

"جنایت" یار گشته با "ولایت"
جماعت را به عشق یار میزد

"نیابت" را "امامت" گشته پیرو
چه لبخندی به آن خونخوار میزد

"ولایت" خون ملت را مکیده
دم از زالوی استکبار میزد

"شجاعت" این میان توی خیابان
پی جلب جوانان جار میزد

"رشادت" خورده باتوم از حکومت
هنوز اما دم از پیکار میزد

خودش را تیتر میکرد "استقامت"
سحرگه بر سر اخبار میزد

وطن حالش پریشان بود و تب داشت
ولی لبخند شیرینی به لب داشت ....


.......................

یادگاری از یک آتش نشان
 داشته باشید
و فراموش نکنید


آتش سوزي در آشپزخانه

به  انتخاب سارا سین

هرگز من تصور نمي كنم كه يك قاب دستمال 
خيس با يك سايز خاص بتواند يك آتش سوزي
 در ماهيتابه را مهار نمايد .

اين يك نمايش تاثير گذرا است  (با زمان
  ۳۰ ثانيه و خيلي كوتاه) درخصوص چگونگي
 غلبه كردن بر يك آتش سوزي ساده در يك
 آشپزخانه در موقعيتي كه روغن ماهي تابه
 دچار آتش سوزي گرديده است .
لطفا" مقدمه ذيل را بخوانيد

اين مقدمه مي تواند چشم هايتان را به واقعيت
 روشن نمايد .در مركز آموزش و يادگيري 
شيوه هاي آتش نشاني ، كارآموزان نحوه 
مبارزه با آتش را در محل بروزآتش سوزي 
به نمايش مي گذارند .

آب بدليل سنگيني نسبت به روغن دركف ظرف
 قرار مي گيرد و در محلي كه بي درنگ گداخته 
گرديده و به جوش مي آيد .ميزان قدرت تخريبي
 بخار سبب مي گردد كه روغن گداخته گرديده و
 روغن را به بيرون و داخل پرت نمايد
درفضاي آزاد اين آتش شبيه توده آتشيني با 
ارتفاع  ۳۰  فوت ( کمی بیشتر از ۹ مترخواهد
 بود كه يك انفجار اتمي را شبيه سازي مي كند
در محدوده آشپزخانه ، توده آتشين به سقف 
صدمه وارد خواهد آورد و كل محدوده آشپزخانه
 را در بر مي گيرد .
به خاطر داشته باشيد كه در يك آتش سوز ي
 به طور همزمان با روغن ، شكر يا آرد به
 آن اضافه ننمائيد .يك فنجان نيرويي معادل 
دو لول ديناميت توليد مي كند .
اين يك پيام بسيار با اهميت است بهتر است در 
خصوص اين موضوع ، به كليه اعضاي فاميل
 نیز اطلاع رساني نماييد


.........................

درمان درد

شعری از مسعود صدر


 به انتخاب خوب پسر

اگر اسکندر آيد فرض واهي
 به پوزش خواهي و بر عذرخواهي
 دوباره تخت جمشيدي بسازد
 که بر آن باز هم ايران بنازد
 اگر تيمور برگردد به خواري
 به پاي ميز صلح و سازگاري
 دوباره جان ببخشد کشتگان را
 به ما باز آورد آن نخبگان را
 ...اگر سرکرده اعراب جاهل
 بدانديشان و بد کيشان بد دل
 که از ما آن چنان کشتند و بردند
 و آن فرهنگ بر آتش سپردند
 اگر صدها برابر باز آرد
 نهال دانش و بينش بکارد
 اگر چنگيز آدمخوار و خونخوار
 به ايران بازگرداند دگربار
 همان سرسبز باغ و گلشن ما
 چراغ پر فروغ و روشن ما
 اگر صدها رژيم ديگر آيد
 اگر بر ما دو صد پيغمبر آيد
 فلک صدها سياست پيشه آرد
 اگر از آسمان چرچيل بارد
 دوصد کوروش، هزاران مرد دانا
 تقي خان ها و صد ها ابن سينا
 فرشته جاي ديو و دد نشيند
 خدا هم گر بر اين مسند نشيند
 که اين کشتي ز توفان وارهاند
 سلامت باز بر ساحل رساند
*****
 اگر بين «من» و«ما» پل نسازيم
 اگر از خارهامان گل نسازيم
 اگر در شوره زاران گل بکاريم
 خرد را دست «بي بي سي» سپاريم
 ندانيم از"به جز ما هيچکس نيست"
 "به جز ما و شما فرياد رس نيست"
 فلک گر نشنود فرياد ما را
 نبيند يک صدا ما و شما را
 نه امسال و نه تنها سال ديگر
 که ده ها سال و صدها سال ديگر
 بدان اي هموطن بس روشن و فاش
 همين است اين، همين کاسه همين آش


........................

اعتصاب و اخوندها

  یک دست نوشته از احمد کسروی

به انتخاب شروین سهرابیان

فرض را بر این بگذارید که تمامی کارمندان زحمتکش شهرداری از همین امروز به مدت یک ماه دست از کار بکشند و اعتصاب کنند ، چه اتفاقی می افتد ؟ تمامی شهرها را زباله و کثافت بر میدارد و هیچ کس حاضر نمیشود حتی برای خرید مایحتاج روزانه خود پایش را از در خانه بیرون بگذارد ، چه برسد به آنکه ساعتها در آن فضای مسموم و آلوده تنفس کند .  اگر از همین امروز به مدت یک ماه تمامی پزشکان ، جراحان و پرستاران اعتصاب کنند فاجعه ای انسانی به بار خواهد آمد که حتی تصورش پشت آدمی را به لرزه میاورد یا حتی ارتشیان اگر بمدت یکماه مرزها را رها کرده و به خانه هایشان بازکردند ، نانوا ها، لوله کش ها ، سیم کش ها ، مخابرات ، شرکت نفت ، گاز و ….. حال به این فکر کنید که اگر آخوندها  و امام جمعه ها به مدت یکماه که هیچ ، یک سال هم کم است  به صورت مادام العمر دست به اعتصاب بزنند ..... آیا اتفاقی می افتد !!!؟ .... آیا آبی از آب تکان می خورد !!!؟ همین که اعلام اعتصاب کنند و دست از خر کردن خلق خدا بشورند، دیگر از دروغ و نفاق و منبر ، شب اول قبر و نکیر و منکر و مهملات و موهومات و غول آسمانی خبری نخواهد بود و آن زمان چقدر دنیا زیبا میشود .....اما نه، یک جا نبودن آنها را احساس می کنیم ........ قبرستانها !!! .... جایی که ریشه شغلی آنها بوده ....به نظر من اگر همه ما دست بدست هم دهیم و یک حمد و سوره را هم از بر نمائیم ، دیگر به وجود لاوجود هیچ آخوندی نیازی نیست . نفس کشیدن در آن فضا  تماشایی خواهد بود ، آخوندها هم یاد میگیرند که   نان آخوندی، نان شرک است.ا 
.................


یک قاشق چايخورى، 
يک فنجان 
،يک سطل 
و یا ....؟! 

به انتخاب خوب پسر

هنگام بازديد از يک بيمارستان روانى، از روانپزشک پرسيدم شما چطور ميفهميد که يک بيمار روانى به بسترى شدن در بيمارستان نياز دارد يا نه؟
روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب ميکنيم و يک قاشق چايخورى، يک فنجان و يک سطل جلوى بيمار ميگذاريم و از او ميخواهيم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهميدمآدم عادى بايد سطل را بردارد چون بزرگتر است.
روانپزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زير آب وان را بر ميدارد...  شما ميخواهيد تختتان کنار پنجره باشد؟
نتیجه گیری :
1.  راه حل هميشه در گزينه هاي پيشنهادي نيست.
2.  در حل مشکل و در هنگام تصميم گيري هدفمان يادمان نرود . در حکايت فوق هدف خالي کردن آب وان است نه استفاده از ابزار پيشنهادي.
3.  همه  راه حل ها هميشه در تير رس نگاه نيست .


.............................

هرگزنخواب کورش
سروده سرکار خانم سیمین بهبهانی


به انتخاب میم . مطهری... سوئد

دارا جهان ندارد،
سارا زبان ندارد 
بابا ستاره ای در
!هفت آسمان ندارد

 
کارون ز چشمه خشکید،
البرز لب فرو بست
حتا دل دماوند،
آتش فشان ندارد

 
دیو سیاه دربند،
آسان رهید و بگریخت  
رستم در این هیاهو،
گرز گران ندارد

 
روز وداع خورشید،
زاینده رود خشکید  
زیرا دل سپاهان،
نقش جهان ندارد

 
بر نام پارس دریا،
نامی دگر نهادند   
گویی که آرش ما،
تیر و کمان ندارد

 
دریای مازنی ها،
بر کام دیگران شد  
  نادر ز خاک برخیز،
میهن جوان ندارد


 
دارا ! کجای کاری،
دزدان سرزمینت  
بر بیستون نویسند،
دارا جهان ندارد

 
آییم به دادخواهی،
فریادمان بلند است  
اما چه سود اینجا،
نوشیروان ندارد

 
سرخ و سپید و سبز است
این بیرق کیانی  
اما صد آه و افسوس،
شیر ژیان ندارد

 
کو آن حکیم توسی،
شهنامه ای سراید   
شاید که شاعر ما
دیگر بیان ندارد
 

هرگز نخواب کوروش،
ای مهر آریایـــــــی   
بی نام تو،وطن نیز  
 نام و نشان نـــــدارد


....................


خاتمی هم مثل اونای دیگس!.
فیلمو ببینین و قضاوت کنین
اخه چطور کسیکه سر و صورتش به هیبت خمینی نامرد
 میمونه که پر از پشم و ریش و سبیله و لباس تنش مثل
پوشش شبانه سردسته دزدها خامنه ئیه ناکسه میتونه
بجز « دموکراسی اسلامی!! »  طرفدار * دموکراسی * 
دیگری مثلا از نوع فرنگیش باشه؟!.



 
امیدواریم از مجموعه نوشته های این هفته لذت برده باشین.
 به امید دیدار دوباره در اخر همین هفته
داوید



No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information