8.20.2012





رحمانیت - طرحی از مانا نیستانی



 



طنـــــــــــز

زلزله باز هم کشور را لرزاند و هزاران نفر از مردم آذربایجان عزیز را کشت

باز هم سیستم ما به فکر اصلاح وضع مسکن در کشوری که هر ده سالی 

یک زلزله عظیم بخشی از کشور را ویران می کند و ده بار بیش از همه جای 
جهان خسارت جانی و مالی می زند، نیست و باز هم باید گفت و گفت و گفت 
زلزله یک بلای غیرقابل پیش بینی در کشور ما نیستزلزله مهمان دائمی 
کشور است. زلزله های بزرگ ایران در پنجاه سال گذشته چنین است:

-       مهر  ۱۳۴۱ حوالی تهران، ۱۱ هزار کشته
-       شهریور  ۱۳۴۷  خراسان،  ۱۰ هزار کشته
-       اردیبهشت  ۱۳۵۱ جنوب ایران،  ۵ هزار کشته
-       مهر  ۱۳۵۷ طبس،  ۲۵ هزار کشته
-       تابستان ۶۰، کرمان،  ۲۳۰۰ کشته
-       خرداد ۶۹، رودبار،  ۴۰ هزار کشته
-       ۱۳۸۲ بم،  ۴۵ هزار کشته.

در همین زمینه 

گزارش رویترز از اظهارات ژنرال سابق اسرائیل


لذتی که در کلفت خانه است
 در خانم خانه نیست




تنهایی جمهوری اسلامی در نشست عربستان
نازنین کامدار

نگاه لوموند به نشست مکه:
تحلیل نوول ابزرواتور:
تعبیر متفاوت نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران:
مهناز ملکوتی
پیام "ارتش سوریه آزاد" به خانواده گروگان های ایرانی
شیرین کریمی
داوید شادی، فیلمساز اسرائیلی می گوید هیچگاه تصور نمی کرد که اولین فیلم کوتاه او، "سگ نجیب" (Gentle Dog) در ایران طرفدار پیدا کند، آن هم در بین دستاندرکاران جشنواره ای که بر ضدیت با "صهیونیسم" و "رژیم اشغالگر قدس" تاکید دارند.


به انتخاب ال ایرانی

میگویند  وقتی رضا شاه تصمیم گرفت بانک ملّی را تأسیس کند برای بازاری ها پیغام فرستاد که از بانک ملّی اوراق قرضه بخرند. هیچکدام از تجّار بازار حاضر به این کار نشد. وقتی خبر به خانم فخرالدّوله، مالک بسیار ثروتمند، خواهر مظفّرالدین شاه و مادر مرحوم دکتر امینی رسید، به رضاشاه پیغام فرستاد که مگر من مرده ام که می خواهی از بازار پول قرض کنی ؟ من حاضرم  در بانک ملّی سرمایه گذاری کنم. و به این ترتیب بانک ملّی با پول خانم فخرالدّوله تأسیس شد.

یکی از قوانینی که در زمان رضا شاه تصویب شد قانون روزهای تعطیلی مغازه ها و ادارات بود. به این ترتیب هر کس به خواست خود و بدون دلیل موجّهی نمی توانست مغازه اش را ببندد. روزی رضاشاه با اتوموبیلش از خیابانی می گذشت که متوجّه شد مغازه ای بسته است. ناراحت شد و دستور داد که صاحب آن مغازه را پیدا کنند و نزد او بیاورند. کاشف به عمل آمد که صاحب مغازه یک عرق فروش ارمنی است. آن مرد را نزد رضاشاه آوردند. شاه پرسیدپدر سوخته چرا مغازه ات را بسته ای؟ مرد ارمنی جواب داد قربانت گردم امروز روز قتل مسلم بن عقیل است و من فکر کردم صلاح نیست در این روز عرق بفروشم. شاه دستور تحقیق داد و دیدند که حقّ با عرق فروش ارمنی است. آنوقت رضا شاه عرق فروش را مرخص کرد و رو به همراهانش کرد و گفت:


در این مملکت یک مرد واقعی داریم 

آنهم * خانم فخر الدوله * است 

و یک مسلمان واقعی داریم 
آنهم * قاراپط ارمنی * است





No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information