12.17.2010





این نوشته خلاصه ای از اطلاعات و دادههای ارزشمندی برایپژوهشگران تاریخ و سیاست ایران و خاورمیانه است

تیرداد بنکدار
دبیر گروه تاریخ معاصر تارنمای ایرانشهر
به همت : حسن داعی
به انتخاب ، الف . صاد شادمهر
ایران از اغاز بر پائی مجدد کشور اسرائیل تا کنون! 



تبلیغات آلمان هیتلری در کشورهای مسلمان
بسیاری از محققان براین عقیده اند که تبلیغات نژاد پرستانه آلمان نازی در کشورهای مسلمان، یکی از عوامل موثر در افزایش یهود ستیزی افراطی در این کشورها بوده است.
گرچه از میزان این تأثیر نمی توان با قاطعیت سخن گفت، اما بی تردید امری است واقعی که شایسته مطالعه و بررسی است.
همان گونه که در بخش پیشین توضیح داده شد، قسمت مهمی از کارزار جنگی آلمان هیتلری روی تصرف کشورهای مسلمان خاورمیانه (منجمله ایرانمتمرکز شده بود و به همین منظور، تبلیغات وسیعی در این کشورها به راه انداخت، تا با استفاده از احساسات ضد انگلیسی و همچنین ضد یهودی موجود، گرایش های مردمی را به طرف خویش جلب کرده و زمینه های ورود نیروهای نازی به منطقه را فراهم نماید.
طبیعتآ گرایش های قلبی بیشتر مسلمین متمایل به آلمان شده بود؛ که دلیل عمده اش خصومت و کینه آنان نسبت به قدرت استعماری بریتانیا در آن دوران بود.
لازم به یاداوری است که در جنگ جهانی اول نیز دولت آلمان متحد مسلمانان (امپراطوری عثمانی) بود.
قبل از جنگ جهانی اول نیز آلمان سیاست درازمدتی برای دوستی با کشورهای مسلمان آغاز کرده بود و با گسترش روابط فرهنگی و تجاری خویش با این کشورها، آلمان را دوست مسلمین می خواند و کار بجائی رسیده بود که در برخی از تبلیغات، امپراطور ویلهلم را "حاج ویلهلم" خطاب میکرد.
با توجه به همین پیشینه تاریخی، دستگاه هیتلری کارزار وسیعی براه انداخت تا این سمپاتی های دیرینه مسلمانان به آلمان را بازسازی کرده و در خدمت منافع جنگی اش بکار گیرد. مهمترین وسیله تبلیغاتی آلمان، رادیوی موج کوتاه برلین بود که با بیش از ۱۵۰ کارمند و کارشناس به زبان فارسی و عربی برنامه داشت و به عنوان مهمترین و با نفوذترین وسیله ارتباط جمعی در آن دوره، تأثیر زیادی روی افکار عمومی مردم خاورمیانه داشت.
براساس تحقیقات مهمی که  Matthias Küntzel  و Jeffrey Herf روی اسناد وزارت خارجه آلمان و همچنین متون پیاده شده برنامه های رادیو برلین انجام داده اند، معلوم میشود که کارزار هیتلری در کشورهای مسلمان، عمدتا به تبلیغ دشمنی با یهودیان می پرداخت و در همین راستا، رهبران سنتی مسلمان را متحد طبیعی خویش یافته بود. بدینگونه، تبلیغات ضد یهودی هیتلری که در کشورهای اروپائی محتوایی نژاد پرستانه داشت، در کشورهای مسلمان رنگ و بوی مذهبی گرفت و "دشمنی قوم یهود با پیامبر مسلمین و توطئه های آنان  علیه اسلام" را غبارزدائی کرد و روی آنتن فرستاد.
(در مورد تبلیغات رادیو برلین   به تحققات ارزنده زیر از Jeffrey Herf   نگاه کنید:
رادیو برلین شکل مذهبی یافت و  به عنوان مثال، بهرام شاهرخ گوینده بخش فارسی این رادیو سخنان خویش را با آیات قرآن شروع می کرد.
در بخش عربی نیز مفتی بزرگ اورشلیم (حاج امین الحسینی که با هیتلر ملاقات کرده بود) و دستیاران عرب زبان وی، با تفسیر آیه هائی از قرآن که به دشمنی یهودیان با پیامبر و اسلام و توطئه چینی آنان مربوط میشد، احساسات ضد یهودی آنان را تحریک میکرد.
 تبلیغات هیتلری، با معرفی انگلستان و روسیه بعنوان آلت دست یهودیان و صهیونیست ها، توانست دشمنی مسلمانان با انگلستان و کینه قدیمی آنان نسبت به یهودیان را به هم پیوند دهد.
در سال های پایانی جنگ و با ورود آمریکا به صحنه، تبلیغات هیتلری رنگ و بوی ضد آمریکائی نیز گرفت و رئیس جمهوری این کشور و تمامی دستگاه سیاسی ایالات متحده به نوبه خود به عنوان نوکران بی قدرتی معرفی شدند که بازیچه دست صهیونیسم بین المللی قرار گرفته اند.
مهمترین تأثیری که تبلیغات نژاد پرستانه هیتلری روی مسلمانان خاورمیانه داشت این بود که در نظر آنان، قوم یهود که تا آن زمان جماعتی حقیر و مطرود و پست تلقی می شد، ناگهان جایگاهی بین المللی و صاحب نفوذ پیدا کرد که گویا برای تصرف و تسلط بر جهان و همچنین امت اسلام نقشه ها می کشد.
در بسیاری از برنامه های رادیو برلین صراحتا گفته می شد که اصولا جنگ جهانی دوم با درخواست یهودیان و صهیونیست ها شروع شده است و متفقین تنها اجراء کنندگان دستورات این جماعت مخوف و توطئه گر می باشند.
یکی از مشکلاتی که کارزار تبلیغاتی آلمان با آن روبرو بود، به مواضع نژاد پرستانه هیتلر در مورد نژادهای غیر آریائی مربوط می شد که بر طبق آن، اعراب و مسلمانان نیز نژاد پست محسوب می شدند و بنابراین شایسته دوستی با نژاد برتر یعنی ژرمن ها نبودند.
به هیمن جهت، دولت آلمان با انتشار چند "فتوا" از طرف هیتلر و دیگر ایدئولوگ های نازی، مسلمانان و عرب ها را از یهودیان جدا دانست و آنان را هم ردیف و هم سطح اروپائیان غیر آریائی قرار داد و حتی ازدواج آلمانی ها با مسلمانان ترک نیز مورد تآیید قرار گرفت.
این دلجوئی از مسلمانان کار ساز بود و به خصوص حضور مفتی فلسطینی در آلمان و دیدار و دوستی اش با هیتلر، خیال مسلمانان را از این مسئله که گویا "پیشوا" نظر حقارت آمیزی به آنان دارد راحت کرد.
روحانیون ایران و برپائی کشور اسرائیل 
با گسترش یهود آزاری در اروپا در پایان قرن نوزدهم، مهاجرت این قوم به سرزمین فلسطین به صورتی جدی آغاز شد و این روند در جریان جنگ جهانی اول شتاب گرفت.
پس از دست یابی هیتلر به قدرت و آغاز نسل کشی یهودیان، این مهاجرت ابعاد بی سابقه ای یافت و ده ها هزار تن از آنان به فلسطین سرازیر شدند. درگیری بین یهودیان و فلسطینیان افزایش یافت و کم کم به بحرانی بین المللی مبدل شد.
سرانجام پس از پایان جنگ، در سال ۱۹۴۷ مجمع عمومی سازمان ملل تقسیم سرزمین فلسطین بین یهودیان و اعراب را تصویب کرد و بریتانیا که قیمومت  این منطقه را برعهده داشت ماموریت یافت تا برای تحقق این امر اقدام کند.
اما به دلیل مخالفت اعراب با این موضوع و از آنجا که بریتانیا نمی خواست روابط آینده خویش با این کشورها را به مخاطره بیندازد، اقدام موثری در این زمینه انجام نداد و حتی از مهاجرت یهودیان اروپا به این سرزمین نیز جلوگیری می کرد.
در ماه مه ۱۹۴۸ و همزمان با پایان قیمومت رسمی بریتانیا بر این منطقه، اسرائیل به طور یک طرفه استقلال خویش را اعلام کرد و آمریکا و شوروی و دیگر قدرت های جهان نیز بلافاصله آنرا پذیرفتند. کشورهای عرب به مخالفت با آن برخاستند و فردای همان روز مشترکا به اسرائیل حمله کردند. از آن زمان تاکنون جنگ و خونریزی در این سرزمین ادامه داشته است که اولین قربانی آن مردم فلسطین میباشند.
(توضیح همدمی: پس از آن که سازمان ملل در سال  ۱۹۴۷ تقسیم سرزمین تاریخی اسرائیل (فلسطین) را به دو کشور یهودی و عربی مورد تصویب قرار داد، اعراب آن را رد کردند و اعلام داشتند که یهودیان را نابود خواهند کرد و به آنان حمله بردند. اعراب در این جنگ شکست خوردند و یهودیان که پیروز شده بودند، برپائی کشور خود را طبق تصمیم سازمان ملل اعلام داشتند)
تشکیل دولت اسرائیل و آوارگی و رنجی که بر فلسطینیان تحمیل شد، انعکاس گسترده ای در ایران یافت و روحانیون با برگزاری تظاهرات و عزاداری توانستند رهبری جریانات ضد اسرائیلی در کشور را به دست گرفته و آن را مسئله ای اسلامی و توطئه ای از طرف غرب برای ویران کردن اسلام و امت مسلمان معرفی کنند.
آیت الله ابوالقاسم کاشانی، که ظاهرا یکی از روشنفکرترین روحانیون آن دوره بود، در بیانیه ای یهودیان را ذلیل ترین قوم جهان خواند و از مردم برای کمک به فلسطینیان درخواست همراهی کرد. او از جمله گفت
«برادران مسلمان ما در فلسطين گرفتار حوادث رقت آوري شدهاند؛ خانه و کاشانه آنها در معرض مصادره از طرف يهود واقع شده و جان و مال و عرض و ناموس آنها زير پاي يهود لجوج پايمال شده و ميشود. مسلمانان دنيا بايد با مسلمين فلسطين ابراز همدردي كنند و تا درجه امكان به كمك آنها بشتابند؛ آيا رواست ذليل ترين ملل عالم در مقابل مسلمين اين فجايع را مرتكب شود و مسلمين آرام بنشينند؟»
(اعلامیه آیت الله کاشانی: سایت تابناک )
کاشانی هدف از تشكيل دولت اسرائيل را بدینگونه تحلیل میکرد: «ايجاد دولت پوشالي اسرائيل، يكي از هزاران تبهكاريها بود كه اجنبي برای نابود ساختن مسلمانان مرتكب شد
سایت حکومتی "تبیان" مقاله ای در باره فعالیت های کاشانی در دفاع از فلسطینیان منتشر کرد و چنین نوشت
«آیة الله کاشانی هیچگاه از مسائل جهان اسلام غافل نبود؛ از این رو سال ۱۳۲۶ ش  . که تأسیس دولت غاصب اسرائیل اعلام گردید، اعلامیه ای خطاب به مسلمانان جهان صادر کرد و در آن ، ضمن بر شمردن اهداف تشکیل سازمان ملل و شعارهای دروغین آن ، به موضع گیری ظالمانه سازمان ملل درباره اندونزی ، مصر و فلسطین اشاره کرد و رأی این سازمان در تقسیم سرزمین فلسطین بین صهیونیست های مهاجر و مردم عرب و مسلمان آن را زیر سؤ ال برد. او مسلمانان را نسبت به فسادی که دولت غاصب اسرائیل در آینده ایجاد خواهد کرد، هشدار داد و از آنان خواست تا تمام کوشش خود را برای ریشه کن کردن این غده سرطانی بکار گیرند. او مردم ایران را به تظاهرات بر ضد اسرائیل غاصب دعوت کرد که در روز بیستم دیماه ۱۳۲۶ ، بیش از سی هزار نفر در تهران به این دعوت لبیک گفتند. وی در سی ام اردیبهشت  ۱۳۲۷ بار دیگر مردم را به تظاهرات بر ضد اسرائیل فراخواند و خود در اجتماع پر شور تظاهر کنندگان سخنرانی نمود و وضع نابسامان مسلمانان را نتیجه دخالت استعمارگران در امور آنها و از بین رفتن روح اتحاد و دوری از احکام اسلام دانست
(نگاه کنید به مقاله سایت "تبیان" در مورد کاشانی )
اما در این دوره تاریخی، یعنی دهه ۲۰ و ۳۰ شمسی، بخش عمده فعالیت روحانیون به مبارزه با بهائیان و توده ای ها معطوف شده بود و بین محمد رضا شاه و روحانیون بزرگی همچون آیت الله بروجردی هماهنگی های عملی در این زمینه وجود داشت و آخوند فلسفی که نقش برجسته ای در تحریک مردم داشت، یکی از کارگزاران اصلی این اتحاد بین روحانیت و دربار بود.
براساس تحقیق جالبی که پژوهشگر ارجمند "محمد توکلی طرقی" انجام داده است، تحریکات ضد بهائی روحانیون و همکاری دربار در این زمینه در سال ۱۳۳۴ به اوج خود رسید و پس از حمله "امت مسلمانبه "حظيرة القدس" مرکز اصلی بهائیان، که به تحریک فلسفی و با همکاری مستقیم مآموران دولت انجام شد، افکار عمومی جهان نسبت به سرکوب این اقلیت مذهبی برانگیخته شد و شاه جوان نیز بر اثر فشار آمریکا، به همکاری خویش با روحانیون در این زمینه پایان داد. باید اضافه کرد که روحانیون طی چند سال قبل از آن، برای سرکوب حزب توده و کودتا علیه دکتر مصدق به اندازه کافی به دربار کمک کرده بودند و محمد رضا شاه دیگر رغبتی به ادامه همکاری نزدیک با آنان نداشت. "توکلی طرقی" از سال 1334 بعنوان نقطه عطفی در رابطه بین دربار و روحانیون یاد میکند و آنرا آغاز گسست بین این دو میداند. گسستی که در سال 1341 با ظهور روح الله خمینی به اوج خود رسید
«دوري گرفتن ناگهاني دولت و دربار از خواست علماء براي "يکسره کردن کار بهائي ها" پيوند تاريخي دولت و روحانيت را گسست. از دوران محمد شاه و ناصرالدين شاه قاجار نهادهاي سرکوب دولت در مبارزه با بابيان و بهائيان و پاسداري از اسلام و تشيع شکل گرفته بود. با ساماندهي مبارزه عليه بابيان و بهائيان دولت از حمايت و پشتيباني فعال علماء برخوردار شد. مجتهدان شيعه نيز که پس از پيروزي اصوليان براخباريان به مراجع قدرت ديني خودمختاري تبديل شده بودند، در روند مبارزه با بابيان و بهائيان هماهنگ و منسجم شدند. دردهه ۱۳۲۰ و آغاز دهه ۱۳۳۰ مبارزه با حزب توده که دشمن اسلام قلمداد شده بود، دولت و روحانيت که در دوره رضاشاه در مقابل يکديگر قرار گرفته بودند بار ديگر همرزم و هماهنگ شدند. با اشغال حظيرة القدس درارديبهشت ۱۳۳۴ اين هماهنگي به اوج خود رسيد. اما تغييرروش دولت در اوج بحران حظيرةالقدس، علماي شيعه، خصوصاً آيت الله بروجردي، را که نگران افزايش تعداد بهائيان در "مملکت شيعه" بودند رنجيده خاطر کرد. بدين سان روحانيت که تا  ۱۳۳۴ مدافع سلطنت بود به تدريج به مخالفت با آن برخاست. واقعه  ۱۵خرداد  ۱۳۴۲ ادامه روندي بود که با اشغال حظيرة القدس آغاز شده بود. اشغال حظيرة القدس هم اوج و هم آغازه گسست همکاري هاي دربار و روحانيت بود
(محمد توکلی طرقیک "بهائی ستیزی و اسلام گرائی در ایران" – بنیاد مطالعات ایران )
با آغاز دهه ۴۰ شمسی و شروع اصلاحات شاه تحت نام انقلاب سفید، مخالفت روحانیون و در رأس آنان روح الله خمینی با دربار اوج گرفت. از این نقطه، میتوان بنیادگرائی اسلامی را به روشن ترین شکل در افکار و گفتار خمینی یافت و روندی را که به قبضه قدرت توسط روحانیون در  ۱۳۵۷ منجر شد دنبال کرد. یهود ستیزی و نفرت بیمارگونه از اسرائیل، خمیرمایه اصلی بنیادگرائی اسلامی در ایران است و خمینی نمونه ای کامل از یک بنیادگرای ضد یهود میباشد.
این سخن ادامه دارد

No comments:

Post a Comment

POST توراه و هفطارای

Every Post's Information